گفتاری از حجت الاسلام نظافت، استاد حوزه
تعداد بازدید : 62
الزامات دعوت به جبهه حق
تنظیم: نوائیان رودسری info@khorasannews.com
بهترین راه دعوت دیگران به جبهه حق چیست؟ ما در جبهه حق چه وظایفی برعهده داریم؟ آیا میتوان برای دعوت افراد مختلف به راه حق، از یک شیوه استفاده کرد؟ پاسخ دادن به این پرسشها، مستلزم آشنایی با شیوه و سیره رسولخدا(ص) و ائمه اطهار(ع) است. حجتالاسلام و المسلمین محمدجواد نظافت، مدیر مدارس علمیه حضرت مهدی(عج) مشهد، طی سخنانی در جمع عزاداران حسینی که در دهه نخست محرم امسال ایراد شد، به این پرسشها، بر مبنای آیات قرآن کریم و روایات اهلبیت(ع) پاسخ داده است. این استاد حوزه، در این سخنرانی، با اشاره به حکمت عزاداری بر واقعه کربلا و شهادت سیدالشهدا(ع) و یارانشان، به ملزومات دعوت افراد به جبهه حق، اشاره و از احسان و محبت، به عنوان ابزاری مؤثر برای دعوت دیگران به راه حق، یاد کرد. آنچه در پی میآید، گزیدهای از این سخنرانی است.
نبرد مستمر حق و باطل
واقعه عاشورا، یادآور نبرد مستمر و همیشگی حق و باطل است. این نبرد، فقط در جهان بیرونی و پیرامون ما جریان ندارد، بلکه در درون ما هم هست؛ نبردی که تا قیامت و تا زمانی که انسان وجود دارد، برقرار خواهد بود. این، همان نبرد عقل و نفس است؛ مانند نبرد امامحسین(ع) و یزید. یکی از اهداف برپایی مجالس عزاداری سالار شهیدان این است که حسین درون ما را، که همان عقل ماست، تقویت کند و یزید درونمان را که نفس ماست، تضعیف کند. این، حکمت عزاداری است. انبیای الهی، ائمه معصومین(ع) و تمام رهبران و پیشوایان جبهه حق، درصدد تقویت عقل هستند و در نقطه مقابل، شیاطین و سردمداران جبهه باطل، در پی تحریک شهواتند و نفس امّاره را تقویت میکنند. ما، به عنوان عزاداران حسینی، ظاهراً در جبهه حق قرار داریم؛ اما جا دارد همواره این پرسش را درباره خود مطرح کنیم که به راستی در کجای این جبهه قرار گرفتهایم؟ چه کار میکنیم؟ آیا تماشاچی صِرف هستیم یا درون جبهه حق، به نفع جبهه باطل فعالیت میکنیم؟ حضرت اباعبدا...(ع) روز عاشورا فریاد زد: «هل من ناصر ینصرنی؟» معنای این پیام این است که امام(ع) یاور میخواهد. برای شنیدن این ندا، گوش شنوا لازم است؛ این یاری طلبی، تمام شدنی نیست؛ چون جنگ میان حق و باطل هنوز به پایان نرسیده است. شعار «هل من ناصر ینصرنی»، برای دفاع از حسینی است که امام و پیشوای جبهه حق است. موضوع این یاری خواستن، دفاع از مکتب و دفاع از شخصیت حقوقی سالار شهیدان است. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: «حسین منّی و انا من حسین؛ حسین از من است و من از او هستم.» این تعبیر، تعبیر عجیبی است. نوه از پدربزرگ است، اما اینکه پدربزرگ از نوه باشد، جای سوال دارد. اینجاست که باید گفت، منظور از این وابستگی، نه وابستگی صرف خانوادگی، بلکه همین وابستگی در شخصیت حقوقی است. این دین و رسالت رسولخدا(ص) است که به سیدالشهدا(ع) بستگی دارد.
ایمان به پروردگار، آغاز راه است
زمانی که دین اسلام را می پذیریم، با دو دعوت روبهرو هستیم. دعوت نخست، همان ایمان آوردن است؛ همان که میگوییم:«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادیاً یُنادی لِلْإیمانِ أَنْ آمِنُوا برَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ؛ پروردگارا، ما شنیدیم که دعوتکنندهای به ایمان فرا میخواند که: «به پروردگار خود ایمان آورید»، پس ایمان آوردیم. پروردگارا، گناهان ما را بیامرز و بدیهای ما را بزُدای و ما را در زُمره نیکان بمیران.(آلعمران-193) ما به خدا ایمان آوردیم و مؤمن شدیم. درست مانند دانشآموز دوره ابتدایی که این مرحله را گذرانده و مدرکش را گرفتهاست، اما میداند که این پایان راه نیست. ایمان آوردن، گام نخست است، حالا باید دعوت دوم را بپذیریم: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، یاران خدا باشید.»(صف-14) همانطور که حضرت عیسی(ع) به حواریون فرمود. در ادامه این آیه، که آیه 14 سوره صف است، میخوانیم:«کَما قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طائِفَةٌ مِنْ بَنی إِسْرائیلَ وَ کَفَرَتْ طائِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذینَ آمَنُوا عَلی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظاهِرینَ؛ همان گونه که عیسیبنمریم به حواریّون گفت: «یاران من در راه خدا چه کسانیاند؟» حواریّون گفتند: «ما یارانِ خداییم.» پس طایفهای از بنیاسرائیل ایمان آوردند و طایفهای کفر ورزیدند و کسانی را که گرویده بودند، بر دشمنانشان یاری کردیم تا چیره شدند.» خداوند با اشاره به این ماجرا در قرآن، میخواهد به ما بگوید که موضوع یاری و نصرت، چیز تازهای نیست و فقط به دوره پیامبراسلام(ص) محدود نمیشود. اولیای الهی همیشه به یاری مؤمنان نیاز دارند. این خداست که از یاری بینیاز است، اما ولی او، نه! ولیّخدا بشر است. توانایی او بشری است. قرار نیست تواناییهای نامحدودی را که خداوند به او عنایت فرموده است، در راه مبارزه به کار بگیرد. قرار نیست معادلات نبرد میان حق و باطل، این گونه به هم بریزد. این نبرد باید به صورت منطقی پیش برود و البته، خداوند به کسانی که در مسیر حق گام بر میدارند، وعده یاری داده است. باید توجه داشت که هدف از یاری اولیای الهی نیز، رسیدن به قرب خداست. باید برای رسیدن به این جایگاه، با جبهه باطل درگیر شد و این درگیری، نیاز به یار و یاور دارد. حواریون به حضرت عیسی(ع) میگویند که ما یار خدا هستیم، نمیگویند یار توایم! میدانند که یاری پیامبر، در واقع یاری خداست. در زیارت عاشورا، در دو فراز، از خداوند میخواهید که شما را یار سیدالشهدا(ع) قرار دهد و این یاری، در واقع یاری خداست.
فایدههای یاری کردن اولیای خدا
یاری کردن اولیای الهی دو فایده برای یاریکننده دارد. نخست اینکه خداوند، فرد یاری کننده را یاری خواهد کرد. به این معنا که پروردگار به وی عنایت میکند و به وسیله او، کار خیری به انجام میرسد. به این ترتیب، فیض الهی شامل حال یاریکننده می شود و او طعم پیروزی واقعی را میچشد. فایده دوم یاری کردن اولیای الهی، این است که یاریکنندگان، مشمول «یثبّت اقدامکم» میشوند و در راه حق، ثبات قدم پیدا میکنند. بنابراین، اگر میخواهید در زمره افرادی نباشید که سر از جبهه باطل درآوردند، باید همیشه اهل نصرت و یاری اولیای خدا باشید؛ باید تا آخرین نفس، دست از یاری بر ندارید؛ درست مانند هواپیمایی که اوج میگیرد، اما برای باقیماندن در اوج، نیازمند به ادامه کار موتور است؛ نصرت و یاری برای مؤمن، نقش موتور هواپیما را دارد؛ او را در اوج نگه میدارد. معنای نصرت مداوم هم، کنار گذاشتن بیتفاوتی، بیغیرتی، کمکاری و تنبلی است.
بصیرت؛ لازمه دعوت به راه حق
دعوت به یاری جبهه حق، در دعوت تمام انبیای الهی وجود دارد. این موضوع را میتوان با بررسی آیات قرآن دریافت. این دعوت یک ویژگی بسیار مهم دارد و آن، قرار گرفتن بنیادش بر بصیرت است. بر خلاف شیطان و حزب او که مبنای فعالیتشان از بین بردن بصیرت و آگاهی در آدمی است. بنابراین، برای دعوت به جبهه حق و یاری آن، باید شفافسازی کرد. این شفافسازی بسیار مهم است. خداوند دوست دارد که انسان، راه خود را آگاهانه برگزیند. در آیه 256 سوره بقره میخوانیم:«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛ در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است.» واژه «تبیّن»، به معنای تبیین کردن و شفافسازی است. باید بصیرت لازم به انسان داده شود تا او راهش را خود انتخاب کند، هرچند برخی مواقع، او از سر لجاج و عناد، راهی را برمیگزیند که در نهایت به جهنم ختم میشود. در آیه 146 سوره اعراف، در مورد افرادی که حاضر به پذیرش راه حق، با وجود شفافسازی، نیستند، میخوانیم:«إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْد لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوه؛ اگر هر نشانهای را [از قدرت من] بنگرند، به آن ایمان نیاورند و اگر راه صواب را ببینند، آن را برنگزینند و اگر راه گمراهی را ببینند، آن را راه خود قرار دهند.» بسیاری از مستکبران عالم، بر کژی راه خود واقفند، اما حاضر به تغییر مسیر و پذیرفتن راه حق نیستند.
مخاطبان دعوت، سه دستهاند
مخاطبان دعوت انبیای الهی سه دستهاند. گروه نخست، افراد بدبین نسبت به دعوت حق هستند. گروه دوم، افرادی اند که به این دعوت خوش بین هستند و به این راه اعتماد دارند و دسته سوم، کسانی هستند که نظری ندارند؛ نه بدبین هستند و نه خوش بین! سختی کار دعوت مربوط به افرادی است که نسبت به دعوت بدبین هستند. هدایت کردن این افراد، اصلاً ساده نیست. شما نمیتوانید نظر اینها را با چاپ یک کتاب یا نوشتن یک مقاله یا حتی ساختن برنامههای تلویزیونی و رادیویی تغییر بدهید. آدم بدبین اصلاً به مطالب و برنامههای شما نگاه نمیکند! برخورد قوم حضرت نوح(ع) با پیامبرشان، اینگونه است. نوح(ع) به خداوند عرض کرد:«وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً؛ و من هر بار که آنان را دعوت کردم تا آنها را بیامرزی، انگشتانشان را در گوشهایشان کردند و ردای خویشتن بر سر کشیدند و اصرار ورزیدند و هر چه بیشتر بر کبر خود افزودند.»(نوح-7) با چنین افرادی، چه باید کرد؟ کار با افرادی که اصولاً نسبت به جبهه حق سوءظن دارند، سخت است. قرآن برای این افراد، دو گونه تعبیر دارد. این دو تعبیر، در آیه 27 سوره نمل آمده است. خداوند به پیامبرش میفرماید:«إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبرین؛ البتّه تو مردگان را شنوا نمیگردانی، و این ندا را به کران -چون پشت بگردانند- نمیتوانی بشنوانی.» خداوند به پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرماید که تو نمیتوانی در گوش مرده، حرف فرو کنی! در گوش کَرها هم، وقتی پشت به تو کردهاند و تو را نمیبینند، نمیتوانی حرف فرو کنی! اینها به حرف حق گوش نمیدهند و اگر هم گوش کنند، با ذهنیت قبلی این کار را انجام میدهند؛ یعنی پیش از گوش دادن به سخن شما، حُکمشان را صادر کردهاند و حاضر نیستند چیزی غیر از این حُکم را بپذیرند. اینجا دیگر مقاله و رسانه جوابگوی حل مسئله نیست. باید راه دیگری برگزید و آن، زبان احسان است؛ زبان محبت. محبت و احسان، ابزار بسیار نافذی است که متأسفانه، بسیاری از ما از آن استفاده نمی کنیم. این روزها، ادبیات برخی از ما طوری است که به سوءتفاهمها دامن میزند. اشتباه بزرگ ما همین است که از زبان محبت و احسان استفاده نمیکنیم. اصلاً به این مسئله فکر نمیکنیم که حال و هوای طرف مقابل ما، با حال و هوای ما فرق میکند. بازتاب حرفمان در ذهن او را در نظر نمیگیریم. امام رضا(ع) فرمودند:«خداوند رحمت کند کسی را که امر ما اهلبیت را زنده کند.» پرسیدند: «چگونه؟» فرمودند:«علوم ما را بیاموزد و به تودههای مردم، افرادی که با کلام ما آشنا نیستند، برساند و آموزش دهد.» بعد فرمودند: «اگر مردم از زیبایی سخنان ما باخبر شوند، همه از ما پیروی خواهند کرد.» به شیوه رسولخدا(ص) در دعوت خویشاوندانشان به اسلام نگاه کنید. آنها را به ناهار دعوت کردند و این دعوت چند بار تکرار شد تا فرصتی برای عرضه اسلام و دعوت آنها به راه حق، پیش آمد. به دیگر سخن، برای دعوت دیگران به راه حق، اول باید برادری خودمان را ثابت کنیم. باید با دیگران مهربان باشیم. به همین دلیل، کسی که در مقام دعوت دیگران است، ابتدا باید خودش را آموزش بدهد؛ آستانه تحمل خود را بالا ببرد؛ باید دعوتش روشمند باشد. چنین رویکردی در جذب افراد به جبهه حق، یعنی رویکرد احسان و محبت نسبت به دیگران، برای دعوتکننده هم سود دارد. در قرآن میخوانید:«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُم؛ اگر نیکی کنید، به خود نیکی کردهاید.»(اسرا-7) دعوت به راه حق، باید با عمل دعوتکننده توامان باشد. این را هم بدانید که اگر دعوت به راه حق، با احسان و نیکی همراه باشد، علم دعوتکننده را هم بالا خواهد برد. انسان از دعوت کردن دیگران به راه حق، در حالی که با عمل همراه باشد، فیض فراوانی میبرد. دعوت با عمل، یعنی مدارا کردن با کسی که قصد دعوت او را داریم. بعضیها در جبهه حق فعالیت میکنند، ولی رشد نمیکنند. دینی که دیگران را به بهشت ببرد، اما تو را نه، به درد نمیخورد! تو هم اگر میخواهی چیزی نصیبت بشود، باید خودت را رشد بدهی و به خداوند نزدیکتر شوی.