باید ها و نباید های اقتصادی در روابط اجتماعی
تعداد بازدید : 123
حساب حساب است کاکا برادر
نویسنده : ترنم صارمی پژوهشگر اقتصاد رفتاری
فرض کنید همسرتان آنفلوآنزای شدیدی گرفته و مسائل مربوط به فرزندانتان بر دوش شما افتاده، از آماده کردن چاشت صبحگاهیشان و رساندنشان به مدرسه تا کمک به آن ها در انجام تکالیف مدرسه بر عهده شماست. در این وضعیت رئیستان می خواهد شما را به عنوان عضو ارشد سازمان، برای یک ماموریت 10 روزه، به بندر عباس بفرستد. نه می توانید ماموریت را لغو کنید نه می توانید در این اوضاع خانه و اعضای خانواده تان را رها کنید. در نهایت تصمیم می گیرید که با وجود هزینه بالا، پرستاری برای بچه ها استخدام کنید تا هم به حال همسر مریضتان رسیدگی کند و هم امور بچه ها را انجام دهد و به ماموریت بروید و هزینه های اضافی را با پول دریافتی بابت ماموریت پرداخت کنید. هنگامی که از ماموریت بر می گردید، رئیس به شما می گوید که به جای هزینه ماموریت، یک کت چرم اعلا برایتان تهیه کرده و آن را به شما هدیه می دهد. چه حالی به شما دست می دهد؟ احتمالا در هنگام برگشت از سر کار، تصمیم قطعی خود را برای اعلام استعفا می گیرید!
برای درک بهتر این مسئله، توجهتان را به مثالی دیگر جلب می کنم که از دیدگاه دیگری به این قضیه نگاه می کند. فرض کنید برای یک مهمانی مفصل، به صرف شام به خانه مادر همسرتان دعوت شده اید. علت برگزاری این مهمانی پاگشا کردن شماست که به تازگی مراسم عروسیتان برگزار شده است. تقریبا تمام فامیل همسرتان حضور دارند و مادرزنتان برای این مهمانی تدارکات بسیاری دیده است. زمان شام فرا می رسد و شما و اقوامتان به سر میز می روید. بر روی میز شام سه مدل پیش غذا و 4 مدل غذای اصلی چیده شده است. مادر همسرتان با روی باز از همه پذیرایی می کند و پس از اتمام شام، دسر هایی که خودش همه آن ها را تهیه کرده بر سر میز می آورد. دائما صدای مهمان ها که برای تشکر از زحمات زیاد مادرزنتان مشغول سخنرانی هستند شنیده می شود. مراسم به بهترین نحو برگزار شده و همه برای گپ زدن به اتاق پذیرایی برمی گردند. حال فرض کنید هنگامی که با همه مهمان ها در اتاق پذیرایی نشسته اید، برای ابراز تشکر خود از برگزاری این مهمانی مفصل از جایتان برخاسته، دستی در جیبتان کنید و بگویید:«مادر زن عزیزم من برای تشکر از تمام زحمات شما، پول شام امشب را حساب می کنم.» سپس شروع به انجام حساب و کتاب کنید و بلند بلند در حضور همه مهمان ها، هزینه های شام را تخمین بزنید و در نهایت دستتان را از جیبتان بیرون آورده و مقدار لازم را از میان پول هایتان جدا کنید و به سمت پدرزنتان بروید و با احترام تمام پول را به او تقدیم کنید. به نظرتان چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به احتمال زیاد پدر زنتان از شما عصبانی شده، اگر نتواند خودش را کنترل کند که دعوای تمام عیاری راه می افتد و اگر بتواند، احتمالا پولتان را پس می دهد و خیلی مودبانه شما را از خانه بیرون می کند و تا صبح به این فکر می کند که در زندگی چه گناهی کرده که شما داماد او شده اید؟
هرچقدر پول بدهی همانقدر آش می خوری
مگر چه اتفاقی افتاده؟ چرا پیشنهاد پول، مهمانی را بر هم می زند؟ پاسخ این سوال را در دنیای جذاب اقتصاد رفتاری پیدا کرده ایم. جواب آن است که ما همزمان در دو دنیا زندگی می کنیم. یکی که در آن هنجار های اجتماعی برپاست و دیگری که در آن هنجار های بازار حکم می راند. هنجار های اجتماعی در بر گیرنده در خواست های دوستانه ای است که افراد از یکدیگر می کنند و در سرشت اجتماعی ما و نیاز ما به اجتماع نهفته است. معمولا آن ها صمیمانه و مبهم هستند. نیازی به بازپرداخت آنی وجود ندارد. ممکن است شما به همسایه تان برای جابه جایی اثاثیه کمک کرده باشید، ولی این به آن مفهوم نیست که او هم فورا سراغتان بیاید و اثاثیه شما را جابه جا کند. این مثل باز کردن در برای یک نفر است: این کار به سرخوشی هر دوی شما می انجامد و فورا نیازی به عمل متقابل نیست. ولی دنیای دوم که قلمرو و هنجار آن بازار است، تفاوت بسیاری دارد. هیچ چیز صمیمانه و مبهمی در آنجا نیست. مبادلات صریحند. دستمزد، قیمت، اجاره بها، نرخ بهره و قرارداد های هزینه-فایده. این گونه روابط بازار الزاما شریرانه و رذیلانه نیستند. در واقع هنگامی که در قلمرو هنجار های بازار هستید، آنچه را که بابت آن پول بدهید گیرتان می آید، همان ضرب المثل ارزشمند «هرچقدر پول بدهی همانقدر آش می خوری» مصداق بارز دنیایی است که هنجار های بازار بر آن حاکم است. هنجار بازار همان رابطه شما و سوپرمارکت محل شماست. شما به محصولی نیاز پیدا می کنید، به سوپر می روید و در ازای پول پرداختی آن محصول را دریافت می کنید. وظایف هر شخص مشخص است و طی گذر سال ها به صورت هنجار درآمده. هیچکس از سوپری محلشان توقع ندارد که در ازای دریافت هدیه ای، جنس به مشتریان بدهد. اما هنجار اجتماعی، در مورد شما و دوستانتان، همکارانتان، اقوامتان و تقریبا همه انسان هایی که با آن ها در ارتباط هستید می باشد. هنجار اجتماعی باعث می شود هنگامی که مادر زن شما، برای پاگشایتان مهمانی مفصلی ترتیب داده، شما سر راه دسته گل بزرگ و زیبایی برای تشکر از زحماتش تهیه کنید و او با دیدن این هدیه شما خستگی از تنش بیرون بیاید (با وجود این که پول بسیار کمتری نسبت به هزینه های شام برایش پرداخت کرده اید) و به شما بابت درک و شعور بالایتان افتخار کند. هم هنجار های اجتماعی و هم هنجار بازار لازمه زندگی ما در اجتماع هستند، اما مسئله اصلی این است که برای چه کسی از کدام هنجار استفاده کنیم. با رعایت این مسئله می توانیم درصد موفقیتمان در ارتباط با دیگران را به میزان زیادی افزایش دهیم. به عنوان مثال دوستی برای اسباب کشی خود از شما کمک می خواهد، شما بدون توجه به هنجار های بازار و زمانی که برای این کار صرف خواهید کرد به کمک او می روید. در عوض دوستتان به جای این که در اتمام کار بخواهد هزینه ای به شما پرداخت کند و باعث رنجش خاطر شما شود، به شما خاطر نشان می کند که هروقت کاری از دستش بر می آمد می توانی از او کمک بگیری. یا شاید هدیه کوچکی برای شما تهیه کرده باشد و به عنوان تشکر به شما بدهد.
باشگاه مشتریان، هنجار اجتماعی دو سر سود!
همه ما از تعاملات اجتماعی لذت می بریم. کارمندانی که در سازمان هایی مشغولند که به هنجار های اجتماعی پایبندند، به شغلشان وفادار ترند و احساس رضایت بیشتری دارند. اعضای ارتش یک کشور هیچگاه به اندازه هزینه جانشان دستمزد نمی گیرند، این جایگاه اجتماعی آن شغل است که باعث می شود در برخی مواقع حتی جان خود را به خطر بیندازند. دانش آموزانی که با به دست آوردن نتیجه های خوب، تشویق می شوند بیشتر تلاش می کنند. هنجار اجتماعی حتی در روابط فروشنده-خریداری نیز تاثیر گذار است. راه اندازی باشگاه مشتریان نمونه واضحی از این مسئله می باشد. در دنیای هنجار ها، باشگاه مشتریان این گونه توجیه می شود: شما کسب و کاری دارید، قاعدتا سازمانتان مشتریانی نیز دارد. حال با راه اندازی باشگاه مشتریان شما و مشتریانتان تبدیل به یک خانواده می شوید. در خانواده هنجار های بازار جایگاهی ندارد. همه اعضا به هم کمک می کنند. شما در سازمانتان موقعیت های خوب، محصولات با کیفیت و شرایط بهتر را در اختیار مشتریانی که عضو باشگاه هستند می گذارید، در نقطه مقابل وفاداری دریافت می کنید که مهمترین نکته برای یک کسب و کار است. همانطور که تحقیقات نشان می دهد، حفظ مشتریان وفادار به یک برند 9 برابر سود آور تر از مشتریان جدید است. پس رعایت هنجار های اجتماعی برای حفظ مشتریان سازمانتان می تواند منبع بزرگی از سود را برایتان فراهم آورد.
روابط کاری، هنجار های اجتماعی یا بازار؟
یکی دیگر از مکان هایی که جدیدا گرایش زیادی به سمت هنجار های اجتماعی پیدا کرده است، روابط داخل سازمان ها، بین رئیس و کارمندان و کارمندان با یکدیگر می باشد. در سال های گذشته، در تمامی سازمان ها روابط رئیس- کارمندی برقرار بود که بدین معنا بود که یک نفر تصمیم می گیرد و دیگران بر حسب ساعت حضور در شرکت یا سازمان، برای کاری که می کردند حقوق دریافت می کردند. امروزه اما مدیران سازمان از ما می خواهند قبل از خواب، در هنگام تفریح و حتی پشت ترافیک به کار فکر کنیم. سازمان ها به ما می گویند که ما قسمتی از گروه هستیم، ما در برابر اتفاقات خودمان را مسئول می دانیم و این یعنی هنجار اجتماعی حاکم بر محل کار! اگر کارمندان متعهد شدند که برای انجام کاری مهم سخت تر کار کنند و حتی از وظایف خانوادگی خود برای این کار بزنند، اگر از آنان خواسته شود که برای حضور در یک جلسه با دریافت تماس فوری سوار هواپیما شوند، در این صورت آنان نیز باید چیزی متناسب را در عوض به دست آورند، چیزی شبیه به حمایت هنگام ناخوشی، یا امکان حفظ شغل، وقتی بازار تهدید به بیکار شدن آنان می کند. اگر این مسائل را رعایت کردید و رهبری چنین سازمانی را بر عهده دارید، تبریک می گویم، شما با ارزش ترین شاخص کاری را دارا هستید، یعنی وفاداری کارمندان به سازمان و تلاش برای دستیابی به اهداف سازمان!