به مناسبت درگذشت دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت
تعداد بازدید : 69
سایه روشن های64 سال سیاست ورزی
دکتر ابراهیم یزدی در سوم مهرماه سال 1310، در محلهای معروف به «بازارچه آقا معصوم» در قزوین به دنیا آمد. پدرش صادق نام داشت. اجداد پدری وی اصالتاً اهل یزد بودند. چنانکه ابراهیم یزدی در کتاب خاطرات خود که عنوان آن «60 سال صبوری و شکوری است»، مینویسد: «یکی از اجداد پدریمان معروف به حاج محمدرضا یزدی، در حالی که حدود 20 تا 24 سال داشت، در زمان فتنه اشرف افغان، به همراه دو تن از دوستانش، از یزد به قزوین مهاجرت میکنند. به گزارش پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، حاج محمدرضا در یزد به شغل جمعآوری و بستهبندی حنای معروف یزد مشغول بود و در محله کلاهدوز، نزدیک میدان چخماق سکونت داشت ... حاج محمدحسین، پدربزرگ ما و نوه حاج محمدرضا، در قزوین به دنیا آمد.» او ﺩﺭ شش سالگی، به ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩاش، از قزوین ﺑﻪ ﺗﻬﺮﺍﻥ مهاجرت کرد و در نزدیکی میدان اعدام ساکن شد.
از دبستان مولوی تا دانشگاه تهران
دکتر یزدی ﺗﺤﺼﻴﻼﺕ سال اول ﺍﺑﺘﺪﺍیی ﺭﺍ ﺩﺭ دبستان ﻣﻮﻟﻮی، واقع در گذر «بازارچه معیر» گذراند و از کلاس دوم تا ششم را، در دبستان ﺍﺩﺏ سپری کرد. او سپس برای گذراندن ﺗﺤﺼﻴﻼﺕ ﻣﺘﻮﺳطه، راهی ﺩﺑﻴﺮﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍﻟﻔﻨﻮﻥ شد. او در خاطراتش مینویسد:«در سالهای دهه 1320 و 1330، دبیرستان دارالفنون از جمله معروفترین و بهترین دبیرستانهای تهران محسوب میشد. برادرم کاظم، قبلا دانشآموز آن جا بود و دوره شش ساله دبیرستان را آن جا طی کرد. برادر دیگرم اسماعیل نیز که دو سال از من جلوتر بود، در آن جا مشغول به تحصیل شد. به طور طبیعی، من هم در دارالفنون ثبت نام کردم ... وقتی سال سوم دبیرستان را تمام کردم، پدرم مصرانه از من خواست تا ترک تحصیل کنم و یکسره به کمک او در کار مغازه بپردازم ... من مجبور شدم با پدر اینگونه صلح و توافق کنم که من کار او را در هر حال انجام دهم و او هم کاری به درس خواندن من نداشته باشد.» ﻭی ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1332 از دانشکده ﺩﺍﺭﻭﺳﺎﺯی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ دانش آموخته شد. به گفته خودش، در دوران دانشجویی، علاوه بر عضویت در شورای انجمن اسلامی دانشجویان، در سازمان دانشجویان نیز فعالیت میکرد. وی یک سال بعد و در 30 فروردین 1333، با خانم سرور طلیعه ازدواج کرد.
آغاز فعالیت سیاسی
دکترابراهیم یزدی در سالهای تحصیل در دوره دبیرستان، در محافل سیاسی حاضر میشد. چنانکه خود میگوید: «ابتدا به کمک چند نفر از همکلاسیها و همسن و سالهای خودم، در دارالفنون و دبیرستانهای دیگر، مجله دانشآموزان را منتشر کردیم و به نهضت خداپرستان سوسیالیست، جمعیت تعاونی خداپرستان و انجمن اسلامی دانشجویان و سپس در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد 1332، به نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی دوم پیوستم.» وی در این سالها، طعم اولین بازداشت را نیز چشید و در 21 آبان 1332 به هنگام محاکمه مصدق، دستگیر و روانه بازداشتگاه شد. طی سالهای بعد، او به عضویت یک گروه نیمه مخفی به ﻧﺎﻡ «متاع»(ﻣﻜﺘﺐ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎعی ﻋﻤلی) درآمد. این گروه در سال 1335، توسط مرحوم مهندس مهدی بازرگان پی ریزی شد که دکتر یزدی در شاخه انجمن اسلامی پزشکان فعالیت می کرد. او در خاطراتش تصریح میکند: «فکر تشکیل متاع، در واقع محصول تجربه فعالیت سیاسی مهندس بازرگان، بعد از کودتای 28 مرداد در نهضت مقاومت ملی ایران بود ... تأسیس انجمنهای اسلامی پزشکان، مهندسین، معلمین و شرکت انتشار، از گامهای اولیهای بود که برداشته شد ... انجمن اسلامی مهندسین با همت مهندس بازرگان، مهندس سحابی، مهندس کتیرایی، مهندس معینفر، مهندس طاهری و ... تاسیس شد. در همان سال 1336، انجمن اسلامی پزشکان با تلاش دکتر کاظم یزدی، دکتر عباس حائری، دکتر عالی و من شکل گرفت.» همکاری او با «متاع»، تا سال 1339 که از ایران خارج شد، ادامه داشت.
مهاجرت به آمریکا و اخذ تابعیت
دکتر ابراهیم یزدی در شهریور 1339، ﺑﻪ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﺭﻓﺖ و در آن جا به ﻋﻀﻮیت هیئت ﺍﺟﺮﺍیی ﺟﺒﻬﻪ ملی ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺷﺎﺧﻪ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ، درآمد. در سال 1341 هم که ﺷﺎﺧﻪ ﻧﻬﻀﺖ ﺁﺯﺍﺩی ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻛﺸﻮﺭ تاسیس شد، ابراهیم یزدی به سمت رئیس شورای مرکزی نهضت آزادی در خارج از کشور انتخاب شد و مسئولیت انتشار ماهنامه «پیام مجاهد»، سازمان این تشکل را برعهده گرفت. وی دو سال بعد، یعنی در ﺳﺎﻝ 1343، ﺩﺭ ﺗأﺳﻴﺲ ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺍﺳﻼمی ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﻳﺎﻥ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻭ ﻛﺎﻧﺎﺩﺍ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻛﺮﺩ. فعالیتهای دکتر یزدی در چارچوب انجمنهای اسلامی و در قالب سمینارها و همایشهای مختلف ادامه یافت که یکی از آن ها، سمینار اقتصاد اسلامی بود. او به همراه افراد دیگری نظیر محمد هاشمی و شهید چمران، در تابستان سال 1349، سمینار اقتصاد اسلامی را در دانشگاه کالیفرنیا برگزار کرد. در همین دوران، اختلافاتی بین برخی از اعضای این تشکل به وجود آمد که اغلب ریشه در نوع تفکر نهضتیها و دکتر یزدی داشت. محمد هاشمی در کتاب خاطرات خود به این اختلافها اشاره میکند و میگوید:«در آن زمان، نهضت آزادی معتقد بود که مبارزه سه بُعد دارد: بُعد ایدئولوژیک، سیاسی و نظامی، آقای یزدی براساس این تز میگفت که انجمنهای اسلامی در بُعد ایدئولوژیک فعال هستند و کسی که میخواهد کار ایدئولوژیک بکند، خودسازی میکند و جای او در انجمن اسلامی است. کسی که میخواهد کار سیاسی انجام دهد، به سازمان سیاسی برود و کسی که میخواهد بالاتر کار کند، عضو سازمان نظامی بشود. آقای یزدی میگفت انجمن اسلامی بُعد ایدئولوژیک، نهضت آزادی بُعد سیاسی و مجاهدین خلق بُعد نظامی هستند. او معتقد بود چون انجمن در بُعد ایدئولوژیک است، پس نباید در آن کار سیاسی انجام شود. کسی که میخواهد کار سیاسی بکند، باید به عضویت نهضت در بیاید. این تز، مبنای اختلاف ما و دکتر یزدی یا به عبارتی، اختلاف انجمن اسلامی و نهضت آزادی شد.»این اختلافات کمکم دامنه وسیعتری پیدا و هیئت مدیره را هم درگیر خود کرد. چنان که محمد هاشمی مینویسد: «اختلاف در هیئت مدیره، عمدتاً حول دو جریان نهضت آزادی و جبهه ملی بود. بعضی از جبهه ملی سوم دفاع میکردند و بعضی از نهضت آزادی و گروهی فارغ از گروهبندی خاصی، برای حفظ استقلال انجمن تلاش میکردند. اختلافات گروه مستقل انجمن با نهضتیها و به ویژه دکتر یزدی، اختلافات مبنایی بود.» به نوشته هاشمی، یکی دیگر از این اختلافات، بحث مرجعیت بود؛ در حالی که اعضای مستقل، امام خمینی(ره) را مرجع میدانستند، ابراهیم یزدی و اطرافیان او معتقد به مرجعیت فرد دیگری بودند. در بحث نقش روحانیت در تاریخ معاصر ایران نیز، اختلافهایی بین اعضا وجود داشت. محمد هاشمی در این باره مینویسد:«ما در بحثهای داخلی انجمن اسلامی، امام(ره) را بر حق میدانستیم و پیرو ایشان بودیم و معتقد بودیم تمام مبارزات تاریخ ایران، از نهضت تنباکو به این طرف که در ایران به راه افتاد، عمدتاً رهبری آن ها با روحانیت بوده است و هر وقت روحانیت از صحنه سیاسی خارج شده، نهضت منحرف شده یا شکست خورده است. ما برای مرحوم آیتا... بروجردی هم، به دلیل این که مرجع عالی قدر شیعه بود، احترام زیادی قائل بودیم؛ اما این نوع برداشت، بین نهضتیها و ملیون وجود نداشت و آن ها در سمینارها و تجمعها و بحثها، بعضا به روحانیت میتاختند. این موارد از اختلافات مبنایی و ریشهای بین ما و نهضتیها بود. البته بعدها، در سال 1354 که دکتر یزدی به عراق رفت و با امام دیدار کرد، نظرش عوض شد.»
حضور دکتر یزدی در نوفللوشاتو
در مهرماه 1357 که صحبت از هجرت امام(ره) از عراق پیش آمد، در ابتدا قرار بود ایشان به کویت بروند، اما با موانعی که پیش آمد، پاریس به عنوان محل اقامت امام(ره) مطرح شد. در این هنگام، ابراهیم یزدی نیز از جمله همراهان امام(ره) بود. با وجود اظهارات حجتالاسلام محمود دعایی، مبنی بر اینکه دکتر یزدی شب قبل از هجرت، از تصمیم امام(ره) اطلاع پیدا کرد و خود را به عراق رساند، طبق روایت مرحوم حاج احمد خمینی، دکتر یزدی بدون اطلاع از این موضوع و برای انجام کار دیگری که با حضرت امام(ره) داشت به عراق آمده بود. مرحوم حجتالاسلام سیداحمد خمینی در این باره میگوید: «زمانی که میخواستیم سوار ماشین شویم، در تاریکی مردی غیر معمم نظرم را جلب کرد؛ دقیق شدم ، آقای دکتر یزدی بود. او برای گرفتن پیامی از امام(ره) برای انجمنهای اسلامی ایران در کانادا و آمریکا آمده بود که با این وضع مواجه شد. تا آن لحظه به هیچ وجه از جریان مهاجرت امام(ره) اطلاع نداشت. دکتر هم سوار یکی از آن دو ماشین شد.» به این ترتیب، پس از لغو سفر امام(ره) به کویت، دکتر ابراهیم یزدی همراه با امام خمینی(ره) به فرانسه رفت. او در خاطرات خود درباره روزهای اولیه ورود به پاریس مینویسد: « آپارتمان آقای دکتر غضنفرپور ، محل اقامت آقای خمینی، در طبقه چهارم ساختمانی در حومه پاریس، به نام کشان، واقع بود و از همان روز اول ورود، مراجعات و دید و بازدیدها شروع شد. تردد و سروصدای این افراد در راهروها موجب اعتراض همسایگان شد.» بعد از انتقال امام(ره) به دهکده نوفللوشاتو، محل سکونت امام(ره) سر و سامان بهتری پیدا کرد که دکتر یزدی، در خاطرات خود، از نقش شهید عراقی در این موضوع یاد میکند و مینویسد: «با آمدن حاج مهدی عراقی به پاریس، وضع اداره منزل سر و سامان تازهای به خود گرفت. تا آن روز از مراجعان و مهمانان کسی پذیرایی نمیکرد. اما با آمدن ایشان، پذیرایی با چای و ظهرها با نان و پنیر و گاهی اوقات تخممرغ یا آش برقرار شد.»دکتر یزدی که در آن زمان همسرش هم در کنار زندهیاد خانم مرضیه حدیدهچی دباغ، به برخی امور خانه در نوفللوشاتو میپرداخت، روایتهای گوناگونی از جزئیات و حوادث آن دوران نقل کرده است؛ از نحوه اداره امور تا مصاحبهها، پیامها و تصمیمات امام(ره). از آن رو که دکتر ابراهیم یزدی، بیشتر به خاطر تسلطش به زبان انگلیسی، وظیفه ترجمه بیانات امام(ره) در مصاحبه با خبرنگاران را به عهده داشت؛ گاه پیش میآمد که در مقام سخنگویی امام خمینی(ره) ظاهر میشد.
بازگشت به ایران در 12 بهمن 57
با بازگشت امام خمینی به ایران در 12 بهمن 1357، دکتر یزدی نیز همراه ایشان وارد کشور شد. به شهادت خاطرات و روایات افراد مختلف حاضر در صحنه، نهضتیها در این جریان بسیار فعال بودند و میکوشیدند تا به روش های مختلف، خود را به امام خمینی(ره) نزدیک کنند. دکتر ابراهیم یزدی و هاشم صباغیان بسیار فعال بودند و میخواستند در اتومبیل حامل امام(ره) ، حضور داشته باشند اما با مخالفت ایشان مواجه شدند. حجتالاسلام فردوسیپور که درهنگام بازگشت امام(ره) همراه ایشان بوده است، به یاد میآورد که امام(ره) به هیچ کس جز مرحوم حاج احمد خمینی، اجازه حضور در ماشین حامل خود را نداد و با دستور امام(ره)، دکتر یزدی که در اتومبیل نشسته بود، پیاده شد. مرحوم فردوسی پور میگوید: «ماشینی که آماده بود، بنز سبز رنگی بود... امام بزرگوار سوار شدند و ماشین حرکت کرد. در این میان، آقای رفیقدوست با یک بلیزر رسید و گفت: این ماشین امام(ره) است. اشاره کردیم بنز ایستاد و خودم را رساندم و عرض کردم: آقا ماشین شما این است. فرمودند: حالا که سوار شدهایم. گفتم: آن ماشین را برای شما آوردهاند. امام(ره) فوراً توجه فرمودند، پیاده شدند و به طرف ماشین به راه افتادند. در این فاصله متوجه شدم دکتر یزدی داخل بلیزر نشسته است ... هنگامی که حضرت امام(ره) سوار میشدند، مهندس صباغیان که همراه آقای رفیقدوست آمده بود، از امام پرسید: آقای یزدی هم با این ماشین هستند، سوار شوند؟ حضرت امام(ره) با دست اشاره کردند و فرمودند: خیر. غیر از احمد کسی سوار نشود.»
وقایع پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با تشکیل دولت موقت، ابراهیم یزدی ابتدا به عنوان معاون نخستوزیر در امور انقلاب انتخاب شد و سپس به وزارت خارجه رسید و تا 13 آبان 58 که همزمان با تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود، در این سمت باقی ماند. او در کسوت وزیر خارجه ایران، اقداماتی انجام داد که بعدها، برهی از آنها بسیار بحث برانگیز شدند. از جمله این اقدامات میتوان به مسئله لغو قرارداد خریدهای نظامی بدون پیشبینی روشی برای بازگرداندن وجوه پرداخت شده آنها و همچنین، گفت وگوی وی با صدام حسین در حاشیه یکی از دیدارهای خارجی، برای حل و فصل مناقشات مرزی اشاره کرد. موضوع دیگری که درمورد شخصیت و عملکرد دکتر یزدی بارها مطرح شد، مسئله ارتباط وی با سفارت آمریکا بود. او و تعدادی از مسئولان دولت موقت، پیش از تسخیر لانه جاسوسی، اقدام به برقراری ارتباط با سفارت آمریکا کرده بودند. هدف از این ارتباط عادی سازی روابط با آمریکا، پس از ساقط شدن رژیم پهلوی بود. اما تلاشهای دو طرف، پس از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ع)، بینتیجه ماند. دکتر یزدی که یکی از اعضای برجسته نهضت آزادی محسوب میشد، پس از غیرقانونی اعلام شدن این تشکل، به دلیل فعالیتهای خلاف منافع نظام جمهوری اسلامی، دیگر نتوانست در ایران مسئولیت سیاسی داشته باشد. او که در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده مردم تهران برگزیده شده بود، در ادوار بعدی، به سبب سیاستهایی که وی و تشکل متبوعش در پیش گرفتند، رد صلاحیت شد. او پس از درگذشت مهندس مهدی بازرگان، به مقام دبیرکلی نهضت آزادی رسید.