با وجود نشانههایی از آغاز اجرای طرح رجیستری موبایل و اظهارنظرهای رسمی در این باره ،وزارت ارتباطات اجرای این طرح را رد کرد.با وجود اظهارنظرهای مسئولان ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز در ارتباط با اجرای طرح رجیستری موبایل از اول مرداد و همچنین پلمب برخی نمایندگی های غیر مستقیم گوشیهای برند اپل که نمودی از اجرای این طرح داشت، وزارت ارتباطات این موضوع را رد کرد. به گزارش تسنیم، مدیر کل روابط عمومی وزارت ارتباطات گفت: از6 ماه گذشته جلسات متعددی توسط ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و وزارت صنعت، معدن و تجارت برگزار شد تا تصمیمگیری لازم برای زمان و نحوه اجرای این طرح انجام شد.در این جلسات مقرر شد پس از انجام تمهیدات اولیه، این طرح به صورت آزمایشی اجرایی شود.هنوز مقدمات لازم برای اجرای رجیستری مهیا نشده و به طورقطع قبل از اجرای طرح اطلاعرسانی لازم انجام می شود.وی درباره گوشیهای خریداری شده توسط مردم قبل از اجرای نهایی طرح مذکور گفت: برای گوشیهای تهیه شده قبل از اجرای طرح مشکلی پیش نمیآید و محدودیتهای مورد نظر طرح شامل گوشیهایی میشود که پس از اجرای طرح وارد کشور میشوند. درهر حال وزارت ارتباطات در حالی خبر ازعدم اجرای طرح رجیستری می دهد که مدیرکل مبارزه با قاچاق کالا و ارز سازمان تعزیرات روزگذشته در گفتوگو با تسنیم از آغاز طرح رجیستری گوشیهای همراه از روز جمعه گذشته خبر دادواظهار کرد: براساس این طرح، گمرک موظف است شماره سریال تمامی گوشیهای همراهی را که وارد کشور میشود، در سامانه خود ثبت کند و اپراتورهای تلفن همراه نیز تنهاگوشیهایی را فعال میکنند که شماره سریالشان در سامانه گمرک ثبت شده باشد.رئیس مرکز پژوهشهای مجلس نیز در این باره از ارسال نامه به رئیس مجلس درباره رجیستری موبایل خبر داد و گفت: تجربه ناموفق این طرح در سال 85 و شایعات درباره دلیل اجرا و توقف آن به دلیل منافع شخصی برخی افراد مطرح شد که به اعتماد عمومی ضربه میزند.جلالی در گفت و گو با فارس افزود: از طرف مرکز پژوهشهای مجلس نامهای به رئیس مجلس نوشتهام و ابهامات و نگرانی ها درباره این طرح را متذکر شدم. در این که موبایل در ایران قاچاق میشود و حدود 90 درصد گوشیهای وارداتی به کشور قاچاق است و باید با قاچاق مبارزه شود شکی نیست ، اما معتقدیم این طرح شتابزده است و فکر کارشناسی پشت آن نیست.بهتر بود ابعاد این طرح و موضوعاتی از جمله تکلیف موبایلهای فعلی و تکلیف فروشندگان و نوسانات احتمالی قیمت کالا در بازار تشریح میشد.شایان ذکر است که طی روزهای گذشته انتشار اخباری از جمعآوری محصولات اپل از بازار تا پلمب نمایندگی های غیرمستقیم فروش محصولات این برند نگرانیهایی در میان صاحبان آیفون ایجاد کرده است.به گزارش ایسنا، نقطه آغاز این ماجرا را میتوان صحبت های اخیر مدیر کل دفتر کالاهای هدف ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز مربوط دانست که در قالب اظهارات خود از اجرای طرح رجیستری از اول مردادامسال خبر داده و گفت:ابلاغیه جمعآوری موبایلهای این برند صادر شده و در صورت عدم تاسیس نمایندگی، گوشیهای آن جمع میشود.رئیس انجمن فروشندگان گوشی موبایل و سیمکارت نیز در گفتوگو با ایسنا، در این خصوص اظهار کرد: چند روزی است گوشیهای آیفون در بازار نایاب شده و افزایش قیمت شدید پیدا کردهاند، حال می خواهیم بدانیم اقدامات و اطلاعرسانیهای اینگونه چه کمکی به برخورد با گوشی قاچاق در داخل کشور میکند؟
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مراسم رونمایی از لباس کاروان ایران در المپیک 2016 در حالی در فاصله 13 روز مانده تا شروع رقابتهای ریو برگزار شد که کجسلیقگی در طراحی و انتخاب رنگ لباسها واکنش بسیاری را به دنبال داشت؛ از برخی مسئولان گرفته تا کاربران فضای مجازی. هرچند که مسئولان منتقد حاضر نشدند به صورت رسمی انتقاد خود را از لباسها مطرح کنند اما هنوز چند ساعتی از مراسم رونمایی نگذشته بود که کاربران فضای مجازی حسابی از خجالت طراح ایرانی درآمدند و با دست به دست کردن تصاویر مربوط به مراسم رونمایی و تهیه تصاویر کارتونی از لباسها، کنایههای جالب توجهی را عنوان کردند. کنایههایی از این دست: «یک دقیقه سکوت فقط به خاطر ترکیب رنگش! بقیه چیزاش بماند!» کاربران حتی گمانهزنیهایی هم در خصوص ادعاهای آتی مسئولان کمیته درخصوص هزینه تولید لباس مطرح کردند: «فردا میان میگن این لباس کاروان المپیک رو یه شرکت معتبر طراحی و تولید کرده و هر دست 850 دلار برای ما هزینه برداشته!» البته کیومرث هاشمی، رئیس کمیته ملی المپیک در مراسم رونمایی توضیح داده بود که شرکت چینی «لی نینگ» برای تولید البسه ایران 4 میلیارد و 200 میلیون تومان هزینه کرده (با احتساب هزینه تولید، گمرک و حمل و نقل) و برخلاف ادوار گذشته حتی هزینه گمرک و حمل و نقل لباسها را هم تقبل کرده (رقمی بالغ بر 700 میلیون تومان) است. هاشمی تاکید داشت کمیته ملی در این دوره از المپیک به دنبال این بوده که بابت البسه هزینهای متحمل نشود. او که پیشبینی میکرد این توقع در جامعه ایجاد شود که چرا لباسهای کاروان در داخل کشور تولید نشده هم گفت: «ما از قبل اعلام کرده بودیم که اولویتمان برای تولید لباسها، همکاری با شرکتهای داخلی است. حتی عنوان کردیم شرکتهای داخلی 50 درصد تعداد و کیفیت را در اختیار ما قرار دهند با آنها قرارداد میبندیم.» هاشمی اما عنوان نکرد چرا شرکتهای داخلی حاضر به تقبل تولید البسه کاروان نشدند. در هر صورت کمیته ملی المپیک در حالی با شرکت چینی به توافق رسید که فکرش را هم نمیکرد بلوای کاربران در فضای مجازی موجبات عقبنشینی کمیته از مواضعش را به دنبال داشته باشد. آنها که تصور چنین هجمهای را نمیکردند بلافاصله تلاشهایشان را برای پیدا کردن راه حل جدیدی آغاز کردهاند بلکه بتوانند از یک آبروریزی در میادین بینالمللی جلوگیری کنند. اما فرصت اندک تا زمان اعزام کاروان ایران عملا دست و پای آنها را بسته است.
در شرایطی که واکنشها نشان داد لباس کاروان ایران در المپیک 2016 مورد قبول واقع نشده تنها فردی که از طراحی لباس دفاع کرد کسی نبود جز مهناز آرمین. به گزارش جام جم، طراح این لباسها گفت: «۳سال در استانبول ترکیه مشغول آموزش طراحی لباس و مدلینگ بودهام. از سوابق حرفهایام نیز میتوانم به طراحی لباس جامجهانی برزیل و استرالیا و طراحی لباسهای بازیهای المپیک ۲۰۱۶ برزیل اشاره کنم.» آرمین در حالی از سوابق حرفهاش صحبت کرد که طی رسم معمول، کشورهای حاضر در المپیک از نمادهای فرهنگی یا رنگ پرچم کشورشان در طراحی لباس مراسم رژه استفاده میکنند اما لباس طراحی شده برای کاروان ایران نه رنگ و بویی از فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی دارد و نه نشانی از رنگ پرچم مقدس ایران. در این بین پیکان انتقادها بیش از همه رنگ آجری پیراهن و ناهمگون بودن آن با سایر تکههای لباس را نشانه رفته است. با این حال اما توجیه آرمین کاربران را آرام نکرد و همچنان عکس لباس کاروان ایران در فضای مجازی در حال دست به دست شدن است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مردم افغانستان که میکوشند تا درد مخاصمات داخلی را فراموش کنند و هرازگاهی در فضایی «دموکراتیک» تر نفس بکشند، ویژگیهای دیگری از ساختار این کشور به سراغ آنها میآید و کامشان را تلخ میکند. هزارهایهای بامیان که در چارچوب «جنبش روشنایی» تلاش میکردند تا با اعتراض مدنی و آرام به «تبعیض» در افغانستان نسبت به ولایات مرکزی این کشور، صدای خود را به گوش دولتمردان برسانند، با سوءاستفاده داعش، مظلومتر از گذشته، به خاک و خون کشیده شدند.
جدای از این که درخواست و اعتراض هزاره ها درباره تغییر مسیر انتقال برق آسیای میانه تا چه حد بر معیار های فنی استوار است - که با توجه به گزارش کمیسیون منتخب دولت و برخی کارشناسان جای اما و اگر های بسیاری دارد- اما به نظر می رسد آن چه شالوده و مبنای این جنبش اعتراضی را پایه ریزی کرده بر اساس شعار برخی از حاضران در راهپیمایی دیروز آن ها در کابل «درد فرق است به درد برق ».
حال سوال این است که به واقع ریشه های این جنبش اعتراضی در چیست و چه تبعاتی برای جامعه و ساختار سیاسی افغانستان خواهد داشت؟
1- ریشههای بحران:
چالش توزیع منابع
«دولت – ملت»(Nation-State)، در معنای عام آن نوع خاصی از دولت ویژه جهان مدرن است که در آنیک دستگاه سیاسی در قلمروی ارضی معینی دارای حق حاکمیت است و میتواند این حق را باقدرت نظامی پشتیبانی کند. در این نوع دولت، «جمعیت» کشور، «شهروند» محسوب میشوند. اما نباید فراموش کرد که علاوه بر اعمال حق حاکمیت توسط دولت و برطرف کردن تهدیدهای امنیتی و تضمین انتقال مسالمتآمیز قدرت، این دولت در قبال «شهروندان» خود مسئول است. یکی از مهمترین مسئولیتهای دولت در عصر مدرن، «توزیع» متوازن منابع در کنار وظیفه نظم آفرینی و برقراری امنیت است. اگرچه دولت مرکزی در افغانستان که ساختاری عمدتاً قبیلهای دارد، با تهدیدهای امنیتی فراوان مواجه است و شاید بد نباشد که یادآور شویم که از این ناحیه نیز چهرهای از یک دولت- ملت شکننده را از خود در ذهن تحلیلگران به تصویر کشیده است، اما با بلند شدن صدای اعتراضات مردمی در ولایتهای مرکزی این کشور، نشان داده که در «توزیع منابع» نیز نمره قابل قبولی از تحلیلگران اخذ نمیکند؛ مشکلی که حالا، «مشروعیت» حاکمیتِ افغانستان در «پاسخگویی» به مردم این کشور و استفاده از توانمندیهای «سمبلیک» و «استخراجی» حکومت افغانستان را توسط آنها، تحتالشعاع قرار داده است.
تبعیض و تعصب قومی
تحلیلگران هنگامیکه میخواهند به تبعیض و تعصب قومی در کشورها نمرهای بدهند، شاید افغانستان به جهت ویژگیهای خاصی که دارد، نمرهای شایسته کسب نکند. از رسانههای گروهی تیترهای زیادی میتوان استخراج کرد که به تبعیض جنسیتی و قومی در افغانستان، اشاره دارند.
نوع قومی تبعیض در افغانستان آنهم در قبال هزارهایها، ریشهای تاریخی دارد و به کشتار آنها توسط «عبدالرحمان» بازمیگردد. عبدالرحمان که با انحصار قدرت و سیاست برای افغانستان پیشرفت اقتصادی، رشد فکری و فرهنگی و اعتبار بینالمللی کسب نکرد، در دوران حکومت خود بر افغانستان، 62 درصد از هزارهایها را که از قدیم بهعنوان یک نیروی برجسته در افغانستان مطرح بودهاند و در برابر اسکندر و چنگیز جنگیده بودند، به خاک و خون کشید. دو علت این اقدام عبدالرحمان، «شکافهای قومی» و «ظلمستیز» بودن هزارهایها بود. این شکافهای تبعیضآمیز قومی علیه «هزارهایها» تا به امروز باقی است و نمیتوان ارادهای قوی را در عملیاتی کردن ماده ششم از فصل اول قانون اساسی افغانستان که به «عدالت اجتماعی» اشاره دارد، مشاهده کرد. البته این مسئله بدین معنا نیست که این فضا نسبت به دیگر اقوام کشور افغانستان جنبه ایده آل دارد. اماهزاره ای ها سهم اندکی از دلارهای سرازیر شده به این کشور برای بازسازی آن دارند و همچنین، پستهای حکومتی اندکی را به خود اختصاص دادهاند. یکی از نمونههای این تبعیض را میتوان در اطلس منتشرشده از سوی آکادمی علوم این کشور مشاهده کرد که در صفحه 571 دایرةالمعارف آریانا در خصوص جغرافیای مردم افغانستان اینگونه محقق مینویسد که«برادران پشتون در جنوب و جنوب شرق، برادران تاجیک در شمال شرق و برادران ازبک در شمال افغانستان زندگی میکنند»؛ اما در این اطلس از جامعه هزاره ای ها که کنفرانس بن، آنان را تشکیلدهنده 19.5 درصد از جمعیت افغانستان بیان داشته بود، چیزی ذکر نشده است. این تبعیض خود یکی دیگر از ریشههای بحران در افغانستان است که باید برای برطرف کردن آن فکری اندیشیده شود.
2- تبعات بحران:
رشد افراطیگری و شکننده تر شدن ساختار
افغانستان که نشان داده بستر مناسبی برای رشد افراطیگری دارد و حتی در آتش رقابتهای درونگروهی افراطیون میسوزد، رشد« تمایلات افراطی » در این کشور طبیعی به نظر می رسد. افراطیون افغانستان بهراحتی میتوانند «سرخوردگان» از سیستم این کشور را جذب خود کنند و نیز، آنگونه که داعش در خلاء به وجود آمده اعتراضات مدنی جنبش روشنایی، خودنمایی کرد، برموج بحران سوار شوند. هیچچیز برای یک کشور در حال گذار، بدتر از «حس بی عدالتی » که بعضا مخرب تر از خود بی عدالتی و بیثباتی ناشی از آن نیست. دولت مرکزی و سیستم امنیتی افغانستان وظیفه دارند امنیت چنین تجمعاتی را فراهم کنند . روی آوردن به حرکت های افراطی به جای برگزیدن روش های مسالمت آمیز برای اعتراض می تواند از تبعات اتفاقی باشد که دیروز با به خاک و خون کشیده شدن معترضان توسط داعش در کابل اتفاق افتاد .به هر صورت یکی از پایه های مشروعیت هر دولت و حاکمیتی توان آن در فراهم آوردن امنیت است .
بدون شک ندیدن اقلیتها ، فقط به ضرر هزاره ای ها نیست، رشد افراطیگری و به چالش کشیده شدن ساختارهای مدنی در افغانستان، به دنبال «تبعیض مرکزگرا» در این کشور، هنگامیکه حکومت مرکزی بهرهمند از مشروعیت لازم برای اعمال حاکمیت نباشد، ساختار سیاسی و امنیتی افغانستان را آسیبپذیرتر از آنچه هست میکند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
کحلکی- داعش مسئولیت عملیات انتحاری در تظاهرات مسالمت آمیز شیعیان هزاره در کابل را که بیش از82کشته و231 زخمی برجای گذاشت، برعهده گرفت. به گزارش رویترز، خبرگزاری اعماق وابسته به داعش اعلام کرد که دو داعشی کمربندهای انتحاری خود را در این اجتماع در شهر کابل افغانستان منفجر کرده اند. همچنین، حفیظ شریعتی، یکی از معترضان« جنبش روشنایی» به بیبیسی گفت که سه انفجار در محل همایش معترضان رخداده است. برگزارکنندگان این تظاهرات گفتهاند : در این تظاهرات، هزاران نفر در اعتراض به تغییر مسیر انتقال برق آسیای میانه از بامیان به سالنگ حضور داشتند. در همین حال ذبیحا... مجاهد، سخنگوی ارشد طالبان در بیانیهای اظهار داشت که این جنبش هیچ دخالتی در این حمله نداشته است. وی افزود: این حمله علیه شیعیان هزاره توسط«حلقه دشمن» صورت گرفته است.
جنبش روشنایی، جنبشی دموکراتیک
جنبش روشنایی به معترضان هزارهای گفته میشود که مخالف تغییر خط انتقال برق وارداتی ترکمنستان موسوم به خط ۵۰۰ کیلوولت از بامیان به سالنگ هستند، ولی دولت با تأکید برکشیدن این خط از سالنگ، وعده داده که یک خط ۲۲۰ کیلوولتی از بغلان به بامیان بکشد. معترضان، تأکید میکنند که تبعیض و عدم رسیدگی دولت مرکزی افغانستان به مسئله برق ختم نمیشود و آنها از حقوق شهروندی خود در این کشور بهرهمند نیستند. معترضان جنبش روشنایی، به شیوههای مسالمتآمیز که نمونه آن در افغانستان کمتر دیده میشود، اعتراضات خود را بیان میکنند. پسازآن که کابینه افغانستان در نشست اردیبهشتماه خود تغییر خط انتقال برق وارداتی ترکمنستان از بامیان به سالنگ را تأیید کرد، آتش زیر خاکستر اعتراضات مردمی در بامیان بین هزارهایها افروخته شد. شعلههای خشم مردمی در ۲۷ اردیبهشتماه، تظاهرات بزرگی را در کابل و یکرشته تظاهرات دیگر در سایر شهرهای افغانستان و کشورهای غربی برافروخت. اخیراً، شورای عالی این جنبش که برخی از شخصیتهای فعال سیاسی افغانستان نیز آن را همراهی میکنند، مذاکرات خود با حکومت را شکستخورده دانسته و مجدداً خواهان برگزاری اعتراضات مردمی به شیوهای دموکراتیک در مردادماه شده بودند که با حملات داعش، به قتلگاه هزارهایها مبدل شد.
واکنش دولت به معترضان
درحالیکه بسیاری از معترضان شیعه هزارهای جنبش روشنایی تنها به تبعیض در خصوص عدم بهرهمندی آنها از انرژی برق اشاره نمیکنند و این نوع نگاه را مربوط به دیگر حوزهها توسط دولت افغانستان نیز میدانند، شاه حسین مرتضوی، معاون سخنگوی ریاست جمهوری افغانستان به بیبیسی گفت که اعتراضات درگذشته برای تأمین برق بامیان بود که بودجه اجرای این طرح به تصویب رسیده و کار برقرسانی به ولایت بامیان از مسیری دیگر، رسماً شروعشده است. این سخنگوی مسئول در افغانستان تأکید کرد که برقرسانی از طریق خط موسوم به 500 کیلوواتی ازنظر فنی مشکلاتی دارد و اهالی این منطقه تا آذر 1398، برقدار خواهند شد.
ولایت بامیان کجاست؟
ولایت بامیان به مرکزیت شهر «بامیان» از ولایتهای مرکزی و دور از توسعه کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۷٫۴۱۴ کیلومترمربع و جمعیت آن بر اساس برآورد سال ۲۰۱۱ میلادی، ۴۱۸٬۵۰۰ نفر است. این منطقه به دلیل وجود صدها اثر تاریخی و کثرت فرهنگی زیادی که درگذشته در آن وجود داشته، دارای شهرتی جهانی است. بیشتر مردم این ولایت را هزارهها تشکیل میدهند که به زبان فارسی و گویش هزارگی صحبت میکنند. همراه با هزارهها، ۱۵ درصد تاجیک نیز در این ولایت ساکن هستند. همچنین پشتونها و تاتارها از اقلیتهای قومی این ناحیه هستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مهران مدیری در عین حال که خبر از ساخت فیلم سینماییاش میدهد،گفت: «دلیل فیلم سینمایی نساختن در این سال ها، ترس از ساخت فیلم سینمایی کمدی نبود. ترس از ساخت فیلم سینمایی بود. با وجود اینکه این تجربه کم نیست، اما برای سینما کم است. و دوست داشتم وقتی به سینما میآیم خیلی حرفهای باشم.»به گزارش ایسنا، به نقل از روابط عمومی برنامه هفت، شامگاه 1 مردادماه این برنامه سینمایی، با حضور مهران مدیری به روی آنتن زنده شبکه سه سیما رفت، برنامهای که در آن مهران مدیری خبر از ساخت اولین فیلم سینماییاش داد و اعلام کرد که از برنامهسازی تلویزیون خداحافظی کرده است.
از ساخت نخستین فیلم سینمایی تا خداحافظی از تلویزیون!
بهروز افخمی مجری و سردبیر برنامه در بخش ابتدایی «هفت» که نیم ساعت زودتر پخش می شد، میزبان مهران مدیری، بازیگر و کارگردان فیلمهای کمدی بود. مدیری در این گفت وگو با اعلام خبر ساخت نخستین فیلم سینمایی خود در آیندهای نزدیک گفت: تا دو ماه دیگر فیلم سینمایی خود را میسازم. دو فیلمنامه دارم. یکی کمدی و دیگری تلخ و عجیب. در این سال ها به دلیل آنکه مدام درگیر تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی بودم، نشد.
وی ادامه داد: دلیل فیلم سینمایی نساختن در این سال ها، ترس از ساخت فیلم سینمایی کمدی نبود. ترس از ساخت فیلم سینمایی بود. با وجود اینکه این تجربه کم نیست، اما برای سینما کم است و دوست داشتم وقتی به سینما میآیم خیلی حرفهای باشم.
یک بازیگر اصلی ، 600 سیاهی لشکر
مدیری نام فیلم تازه خود را «ساعت 5 عصر» عنوان کرد و گفت: یک فیلم کمدی است. فیلم سخت، خیابانی، بسیار شلوغ و پرجمعیتی است. ممکن است در هر سکانسی بین 600 تا 700 نفر حضور داشته باشند. اما فیلم تنها یک بازیگر اصلی دارد و باقی مردم اند.این کارگردان ادامه داد: «ساعت 5 عصر» از 7 صبح تا 5 بعدازظهر یک فرد را در تهران روایت میکند که آن روز آخرین فرصت آن فرد است که باید کاری را انجام دهد. فیلم مثل گلوله برفی است که هرچه جلوتر میرود بزرگتر میشود و ریتم مدام تندتر میشود و دیوانهوار بودن ماجرا بزرگتر و موضوع عظیمتر میشود. فیلم موضوعی به شدت اجتماعی دارد که هر روز با آن مواجهیم اما بدان توجهی نمیکنیم.مدیری ادامه داد: طرح فیلمنامه «ساعت 5 عصر» از خودم است اما من با خشایار الوند در حال نگارش آن هستیم. اما فیلمنامه دومم که تلخ است به تنهایی کار خودم است. علاقه خودم به نگارش متنهای تلخ و جدی است.
خداحافظی با برنامه سازی در تلویزیون
مدیری با اعلام خداحافظی خود از برنامهسازی در تلویزیون، افزود: من بعد از برنامه «دورهمی» دیگر کاری برای شبکه نمایش خانگی و تلویزیون نخواهم ساخت و به تولید سالی یک فیلم سینمایی کفایت میکنم. من از 365 روز سال 360 روز سال را کار کردهام و فکر میکنم دیگر باید استراحت کنم.
می خواهم حرفهای تندتر و بزرگتری بزنم
این کارگردان خاطرنشان کرد: من تصمیم دارم در ادامه مسیر فیلمسازی خود حرفهای تندتر و بزرگتری در حوزه سیاست و فرهنگ و اجتماع بزنم که جای این حرفها در تلویزیون نیست و محدودیتهای آن نمیگذارد و به نظر در شبکه نمایش خانگی و ارشاد بهتر میشود اینها را بیان کرد.
از نقد کارهای خود تا شرط حضور فراستی در استودیو!
مدیری در ادامه با گریز به فضای نقد سینمای کمدی گفت: نقد سینمای کمدی مبتذل و به اصلاح بدنه برای من ممکن است اما از نقد کمدی جدی اجتناب میکنم و برایم سخت است درباره رضا عطاران و... نظر دهم.مدیری با انتقاد از برخی منتقدان بیان داشت: برخی منتقدان به دلیل اینکه جواب تلفنشان را ندادم نقدهای بسیار تندی به فیلم هایم وارد کردند که به نظرم این موضوع خیلی غیرانسانی است.مدیری در نقد آثار خود اظهار داشت: من خیلی از کارهایم را الان دوست ندارم. مخصوصا کارهایی که زمان آنها گذشته است. کارهایی مثل «جایزه بزرگ»، «نقطه چین»، «ویلای من» و ... که به نظرم بچهگانه و ضعیف اجرا شدهاند. اما برخی آثار نظیر «شوخی کردم»، «شبهای برره»، «قهوه تلخ»، «دورهمی»، «پاورچین»، «مرد هزار چهره» و... را در کارهایم دوست دارم چون حرفهای خوبی داشتند.مدیری در ادامه با بیان طنز آنکه "تا مسعود فراستی به استودیو نیاید من دیگر صحبت نمیکنم. اصلا گفت وگو بدون فراستی فایده ندارد!" گفت وگوی خود را به حضور مسعود فراستی در استودیو مشروط کرد.
تیزنبودن نقدهایم به خاطر محدودیتهای تلویزیون است
مدیری در پاسخ به نخستین سوال فراستی که چرا دیگر تیز نیستی، بیان داشت: به خاطر محدودیتهای تلویزیون است! اصلا چیز عجیبی نیست، همه جا همین است، اما جدیدا بسیار سخت گیرتر شدهاند. نمونه اش در همین برنامه «دورهمی». از طرفی چیزهایی را ما میگوییم که برای نخستین بار ما هستیم که مطرح میکنیم و پخش میشود و از طرفی مواردی را ممیزی میکنند که من اصلا نمیفهمم.این کارگردان در پاسخ به این پرسش فراستی که تو از نگاه بالا با مخاطب صحبت میکنی، گفت: در ابتدا «دورهمی» به این شکل اجرا میشد، اما به مرور مشکل حل شد با تذکر دیگران.
به یک دگردیسی نیاز دارم
وی افزود: حوصله ندارم و خیلی وقت است که حالم خوب نیست. یک نوع دگردیسی نیاز است برای ترک تلویزیون و سینمای خانگی به سمت سینما. برای اینکه از این شکل کار خسته و اشباع شدهام. اصلا دیگر دوست ندارم.مدیری با اشاره به فیلم اصغر فرهادی گفت: وقتی فیلمنامه اصغر فرهادی را خواندم، دیدم معرکه است. دوام نیاوردم همان شب ساعت 2 شب زنگ زدم که من میخواهم بیایم بازی کنم.وی درخصوص فیلمهایی که بازی کرده است نیز بیان داشت: از بازی در فیلم «توکیو بدون توقف» پشیمانم. اصولا از کارگردانی دیگران وقتی برایشان بازی میکردم، حرص میخوردم. هرچند وقتی میپذیرفتم کاملا خود را می سپردم و حرفی نمیزدم مگر آنکه از من بخواهند.مدیری در نهایت در انتقاد به برنامه «هفت» و دیگر محافل سینمایی گفت: به «هفت» به عنوان برنامهای که حرفهایترین برنامه سینمایی تلویزیون است یک انتقاد دارم. همه ما چیزهایی که میگوییم به شدت تحت تاثیر سینمای هالیوود است. سالهای سال است که میخوانیم و می شنویم از سینمای هالیوود. یکی از وظایف این برنامه و مطبوعات حرفهای سینما شناخت وسیع تری از سینما به مردم و مخاطبان است. ما چقدر راجع به سینمای ژاپن و بلوک شرق میدانیم؟ ادبیات شرق و ... را نمی شناسیم. انگار در اینترنت هم در این خصوص وجود ندارد. سینما معنی اش تمام اینها است. این کار را شما بکنید.مسعود دهنمکی و فرزاد موتمن، در ادامه، مهمان برنامه «هفت» بودند که درباره سینمای کمدی نقطهنظراتشان را مطرح کردند.برنامه سینمایی «هفت» در بخش انتهایی خود میزبان کاظم راست گفتار و اصغر نعیمی بود تا به همراه مسعود فراستی در میز نقد به سینمای کمدی مورد نظر این دو کارگردان بپردازند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با گذشت یک روز از حادثه تیراندازی در مونیخ ابعاد بیشتری از آن روشن شده است .پلیس آلمان ضارب را یک نوجوان ۱۸ ساله با تابعیت آلمانی – ایرانی معرفی کرده که روز جمعه با آتش گشودن به روی مردم حاضر در رستوران یک مرکز خرید واقع در شهر «مونیخ» جان ۱۱ نفر را گرفت. بر اساس گزارش پلیس وی در واقع دانش آموزی بوده است که تحت تاثیر حوادث کشتار جمعی، دست به چنین اقدامی زده و هیچ ارتباطی با گروه تروریستی داعش ندارد. خبرگزاری آلمانی "اشپیگل" نام مهاجم را "دیوید اس" اعلام کرده است. روزنامه انگلیسی تلگراف، نام وی را "علی دیوید سنبلی" معرفی کرده است که هیچگونه سابقهای در پلیس ندارد. تلگراف همچنین نوشت که علی دیوید سنبلی در فضای مجازی از یک حساب کاربری ساختگی استفاده میکرده است و خود را به عنوان یک دختر جوان جا زده است و کاربران دیگر را به صرف شام در رستوران مک دونالد - محلی که روی مردم آتش گشود - دعوت کرده بود.بر اساس تحقیقات صورت گرفته، در منزل این فرد هیچ مدرکی دال بر ارتباط وی با گروه داعش و یا هر گروه تروریستی دیگری یافت نشده است. پلیس تنها یک کتاب درباره قتلعام در یک مدرسه در اتاق وی پیداکرد. و ی حتی مدتی عکس عامل کشتار 5 سال قبل در نروژ که به کشته شدن 67 دانشآموز منجر شد را در شناسه کاربری خود قرار داده بود. 7قربانی از 9 قربانی این حادثه مانند علی دیوید سنبلی نوجوان و دارای تابعیت ترک،یونانی ، آلبانیایی و کوزوویی بوده اند. دویچه وله نیز گزارش داده است مهاجم از بیماریهای روانی مانند افسردگیهای شدید رنج میبرده است. پیش از این هم رسانههای آلمانی گزارش داده بودند که وی در مدرسه مورد آزار قرار میگرفته و از افسردگی رنج میبرده است.همسایه مهاجم مونیخ نیز به پلیس گفت که او همیشه شخصی منزوی وتنها بوده است.وی متولد 31/01/1377 مونیخ بوده است.پدر مهاجم در فرودگاه مونیخ آلمان راننده تاکسی است و باهمسرش سالهاست که در آلمان زندگی میکنند. در یکی از ویدیوهایی که از لحظه تیراندازی در مونیخ منتشر شده است، عامل تیراندازی فریاد می زند: "من آلمانی هستم ... من آلمانی هستم من اینجا متولد و بزرگ شدم و بهتر از تو هستم..."فرد مهاجم که گویا در حال صحبت با شخص دیگری است، با فریاد ادامه میدهد: "من 7 سال مسخره شدم من آلمانی هستم و بهتر از تو که با دریافت کمکهای خیریه زندگی میکنی."طرف مقابل نیز به فرد مهاجم می گوید: "من هم آلمانی هستم."علی دیوید سنبلی برخلاف عادات تروریستهای داعش دست به خودکشی زده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
با وجود تکذیب معاون وزیر راه، باز هم گزارش ها حکایت از تماس کمیسیون ماده10 با سرپرستان خانوار به منظور اطلاع رسانی حذف یارانه نقدی آنها دارد.چندی پیش یکی از خبرگزاری ها با انتشار صوت مکالمه کمیسیون ماده 10 با یکی از شهروندان اعلام کرد که اظهارات کمیسیون ماده 10 نشان می دهد که از این پس فقط خانوارهای تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی، آسیب پذیر و دارای بیمار لاعلاج یارانه خواهند گرفت و یارانه بقیه حذف می شود اما میدری معاون وزیر راه این موضوع را تکذیب کرد و در مورد کمیسیون ماده 10 گفت: این کمیسیونِ حل اختلافات است، کسی که یارانه اش حذف شد با مراجعه به آن اعلام اعتراض می کند، این کمیسیون متشکل از قوه قضاییه، مجریه و اتاق بازرگانی هست. وی در گفتگو با فارس حتی تاکید کرد که این کمیسیون اصلا تشکیل نمیشود. ماده 2 آیین نامه اجرایی ماده 10 قانون هدفمند کردن یارانه ها هم تاکید می کند که این کمیسیون به منظور رسیدگی به اعتراضات اشخاص در مورد استرداد وجوه و کمک های موضوع این قانون در استان ها تشکیل می شود.با این حال روز گذشته خبرگزاری فارس، گزارش داد که این کمیسیون قبل از حذف یارانه ها با افراد تماس گرفته و ضمن طرح سوالاتی در مورد املاک و دارایی های آنها، خبر حذف یارانه را به آنها می دهد.بر این اساس، کمیسیون ماده 10 در تماس با برخی شهروندان که یارانه آنها هنوز برقرار است اعلام کرد چون دارای ملک هستید احتمالا از ماه آینده یارانه شما حذف خواهد شد. بنابراین گزارش،تماس گیرنده در ابتدا از شهروندان درخواست کدملی کرده و اعلام می کند که بنا به دلایلی شما از پرداخت یارانه نقدی حذف خواهید شد. بنا بر اظهارات کسانی که با آنها جهت حذف یارانه تماس گرفته شده است، شخص تماس گیرنده استدلال خود را از حذف یارانه بگیران در کمیسیون ماده 10 داشتن ملک عنوان می کند و می گوید طبق مصوبه مجلس قرار است 24 میلیون نفر از دریافت یارانه نقدی حذف شوند و چون شما دارای ملک هستید و بیمار هم نیستید دولت نمی تواند به شما یارانه نقدی پرداخت کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مهر-رئیس مرکز رسانه های دیجیتال ضمن ارائه آمار استفاده کاربران ایرانی از شبکههای اجتماعی و بازی های رایانه ای گفت: ایرانی ها حدود ۵ تا ۹ ساعت وقت خود را در شبکه های اجتماعی می گذرانند.آمارهای غیررسمی از ضریب نفوذ ۸۰ درصدی اینترنت در کشور حکایت دارد و این درحالی است که متوسط استفاده از اینترنت در دنیا ۴۶ درصد است. درهمین حال این آمارها از وجود ۴۰ میلیون گوشی هوشمند در کشور حکایت دارد.۵۳ درصد مردم ایران حداقل عضو یک شبکه اجتماعی هستند و ۷۲ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ سال در این شبکه های اجتماعی عضویت دارند. بررسی ها نشان می دهد که به صورت میانگین ایرانی ها ۵ تا ۹ ساعت در روز در شبکه های اجتماعی حضور دارند و میانگین این حضور در دنیا ۱۶ ساعت در ماه است.موسویان با بیان این که ۲۰ میلیون کاربر گیم در کشور وجود دارد، گفت: سالانه 14.6 میلیارد ساعت صرف بازی های رایانه ای و موبایل در ایران می شود.وی در مورد پرمخاطب ترین محتواهای سایت های ایرانی نیز گفت: کاربران ایرانی به ترتیب از وبگاه های ارائه کننده خبر، تبلیغات، بازی و نرم افزار، شبکه های اجتماعی و محتوای آموزشی، استقبال می کنند.این آمار نشان می دهد علاوه بر استفاده از گوگل و یوتیوب، ایرانی ها بیشترین عضویت را در شبکه های اجتماعی تخصصی دارند.کاربران ایرانی بیشترین عضویت را در شبکه اجتماعی لینکدین در میان کشورهای منطقه دارند و این نشان از آن دارد که کاربران ایرانی به دنبال تخصص هستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سیدمجتبی طباطبایی زاده- سال هاست که نامش فراموش شده بود و این روزها نیز زندگی مردمانش در حال دفن شدن زیرخاک است. سال هاست هرچه از این شهر نوشته می شود بر مبنای تاریخ و استناد به گذشته هاست. زمانی انبار غله کشور بود، راه اصلی جاده ابریشم بود و کاروان های تجاری بزرگی از این شهر عبور می کرد. مردمانش همه چیز داشتند. تالابی پرآب داشت و صیادی و دامداری فعال بود اما دو دهه خشکسالی دیگر طاقت مردم را به سر رسانده است. حکایت این روزهای زندگی مردم سیستان در شمال سیستان وبلوچستان، دفن شدن زیرخروارها خاک است. خاک و گردوغباری که ارمغان خشکی تالاب هامون و برخی ناملایمات همسایه هاست. پرداخت نکردن حقابه هامون در کنار برخی سوءمدیریت های مسئولان، اوضاع سیستان را به جایی رسانده است که روستاها تا آستانه دفن شدن زیرخاک پیش می رود و گاه ساعت ها و بلکه روزها زمان می برد تا تیم های امدادی به داد مردم برسند. قصه پر غصه مردمان سیستان زیاده خواهی برای امکانات نیست. آن ها تنها به دنبال تکه نان و جرعه ای آب هستند تا بتوانند ادامه حیات بدهند. داستان این روزهای سیستانیان «جدال با مرگ» است. جنگی نابرابر با پدیده ای که در منطقه چمبره زده و با نفوذ به ریه و سینه این مردم، سخت ترین بیماری ها را برایشان تحمیل کرده است.
اولین سکانس از زندگی این روزهای مردم که بخشی از آن در هفته گذشته کلید خورد وزش توفانی سهمگین و دفن خانه ها در زیر تل ماسه و شن های روان بود اما دومین و اصلی ترین بخش این سریال دنباله دار، اقدامات صورت گرفته پس از توفان است. به هر حال توفانی وزید و اخبار رسانه ها برخی را وادار کرد که واکنش نشان دهند و حرفی بزنند. بماند که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشور حتی در حد حضور در منطقه و مصاحبه هم نشانی از خود به جای نگذاشت و تنها در صفحه اینستاگرام خود چندخطی برای دفن شدگان و البته منتقدانش نوشت! آن ها که نیامدند هیچ اما جای گلایه از آن هایی است که آمدند و از نزدیک شاهد بحران در سیستان بودند. دیدند که 400 روستا چگونه در محاصره شن بود و وعده هایی برای علاج این واقعه دادند و رفتند.
«مسئولان آمدند و قول بازگشت دادند اما بازگشتی در کار نبود و وعده هایی هم که دادند در حد حرف باقی ماند و چند خط در حضور رسانه ها گفتند و این مردم را فراموش کردند.» این ها درد دل پیرمرد 70 ساله سیستانی است که تمام دارایی اش یک کُلمن آب، چند دست لباس و خرده وسایل ضروری منزل بود. این پیرمرد چیزی از مال دنیا نداشت ساکن پایتخت نبود و بزرگ ترین آرزویش سفر به مشهد مقدس و پابوسی بارگاه علی بن موسی الرضا(ع) بود. اما زمانی که فهمید یک خبرنگار از روزنامه ای متعلق به «خراسان» آمده است با خوشرویی از ما دعوت کرد تا لحظه ای مهمان منزلش شویم. اما چه منزلی! سقف این منزل آسمانی غبار گرفته بود و زمین اش هم پوشیده از تل ماسه و خاک. مرا به نوشیدن قدری از آب ولرم و نه سرد داخل کلمن میهمان کرد. راضی نبود که حتی عکس و اسمی از او منتشر شود.
عجب مردمانی دارد این سیستان. دو دهه با خاک و توفان در مبارزه اند و دم نمی زنند. اما در نهایت کلامش را با شکر خدا آغاز کرد و گفت: این جا روستای مرزی گمشاد و آخرین روستای منطقه است خدا را شکر از صبح تا ساعت 3 عصر آب لوله کشی داریم و برق هم هست.
از اندک آبی هم که وجود دارد قدری کَبَل (هندوانه به گویش سیستانی) می کارم. این ها تمام داشته های این مرد سیستانی در آخرین روستای مرزی استان است. هر چند قصد گله نداشت اما لب به سخن گشود و گفت: خاک در این منطقه مهمان نیست بلکه سال هاست که صاحب خانه شده و مردم این دیار مدتی این جا هستند و می روند. همه دوستان و آشنایان من که از توان مالی برخوردار بودند از این روستا کوچ کرده اند و من و خانواده ام، هر چند از دار دنیا هیچ نداریم اما خاک و غبار این جا را با هیچ جا عوض نمی کنیم و حاضر به ترک روستا نیستیم.
این کبل ها کفاف زندگی چهار نفره ما را می دهد و یارانه هم داریم. لبخندی زد و ادامه داد: «خدا را شکر همین یارانه هست که اگر نبود امروز ما هم نبودیم که بخواهی حرفی بشنوی». کمی از برجک های مرزی ایران وافغانستان دورتر شدیم و به روستای ملادادی رفتیم. آن جا هم بیشتر شبیه به مناطق تاریخی و قدیمی بود. خانه های کاهگلی و قدیمی در کنار هم فضایی دایره شکل را ایجاد کرده بود. کمی دورتر چندین شِبه خانه بود که دیگر سقف نداشت و خار و خاشاکی روییده شده در آن از دور نمایان بود.
پسرک خردسالی در گوشه ای از یک کوچه نشسته بود و با دست های زیرچانه، به چرخ و فلک زنگ زده قدیمی روبه رویش زل زده بود. او تنها بود و گویا قصه مهاجرت دوستان و آشنایان در روستای ملادادی هم تکرار شده است و این کودک با خود بازی های گذشته در جمع دوستانش را مرور می کند. به سراغ دهیار رفتیم تا نبرد آن ها در روزهای توفانی را از او بشنویم. لُنگ نمداری روی سرش بود و به استقبال ما آمد. «حسین فدوی مقدم» اما حرف داشت و شروع کرد: در همان روزهای ابتدایی توفان هرچه لازم بود به مسئولان وخود رئیس سازمان جمعیت هلال احمر کشور گفتیم. آقای کیخا، نماینده مردم سیستان هم حرف هایمان را شنید و قول داد در اولین جلسه مشکلات ما را مطرح کند و به کمک مان بیاید اما هنوز که هنوز است خبری از آن ها نشده است یا جلسه ای برگزار نکرده اند و ما فراموش شده ایم! وی ادامه داد: این روستا به طور کامل زیرخاک رفته بود و ما هیچ کاری نمی توانستیم بکنیم مجبور بودیم بگذاریم تا توفان آرام تر شود تا کم کم شن ها را جمع کنیم چون هر چه خاک ها را از منزل بیرون می ریختیم شن های دیگر جایگزین می شد. او هم خاک و گردو غبار را همیشگی دانست و گفت: باد و توفان در تمام طول سال هست و دیگر 120 روزه نیست پس از هر بار توفان مردم خودشان خاک ها را جمع می کنند و مسئولان تنها قول و وعده می دهند و می روند و دیگر حتی پشت سرشان را هم نگاه نمی کنند.
وقتی از آمار مهاجرت و خانه های خالی از سکنه روستا پرسیدم آهی کشید و ادامه داد: این روستا تقریباً 230 خانوار داشت اما توفان حدود 110 خانواده را مجبور به مهاجرت کرده است. هر کس به هر جا که می توانست رفت و جان خود را برداشت و فرار کرد این روستاها هر روز در حال تخلیه بیشتر است و اگر به همین روش پیش برود تا چند وقت دیگر هیچ شخصی در این روستاها نخواهد ماند و باید با روستا خداحافظی دائمی کرد. پس از چرخی کوتاه در روستای ملادادی آن جا را ترک کردیم. دماسنج داخل خودرو درجه حرارت 50 درجه بالای صفر را نشان می داد. زندگی در این دما با کمترین امکانات همراه با بادهای سهمگین و گردو خاکِ طاقت فرسا، کاری بس دشوار است اما این مردم هنوز در این جا ساکن هستند و کسی به دادشان نمی رسد. روستاهای کوهکن، گله بچه و مرزداران هم حالاتی مشابه دو روستای قبل داشت اما «تخت عدالت» قدری بهتر بود و اندک آب موجود در دریاچه لااقل برای کودکان موجب تفریح شده بود. این جا نیز شاهد خانه هایی بودیم که درِ آن ها قفل بزرگی خورده بود و ساکنانش ترک دیار کرده بودند.
البته در این بین بودند خانه هایی که به مخروبه تبدیل و بدون در و پیکر شده بودند. تنها نشان این روستاها تابلوی ورودی و تصاویر شهدای آن بود که در ورودی نصب شده بود و داخل روستا فقط خانه های ویرانه و اتاق های بدون در و پیکر جلب توجه می کرد. جالب این که وقتی وارد روستای تخت عدالت شدیم فردی که بیل به دست بود به سمت عکاس ما که در حال تهیه عکس از دبستان روستا بود آمد و بدون مقدمه گفت: «از کجای روستا عکس می گیری؟! اصلاً روت میشه بگی این جا روستاست؟! شما را به خدا حرف مرا به گوش مسئولان برسان تا برای ما کاری بکنند. تا امروز هر چه از این مسئولان شنیدیم تنها وعده های توخالی بود. مگر ما ایرانی نیستیم. مسئولان فقط چند دقیقه با خودروهای کولردار و شاسی بلند پیش ما می آیند عکس می گیرند، حرف می زنند و می روند. این ها برای ما نان و آب نمی شود. بنویسید مردم سیستان گدا نیستند، حق شان را می خواهند. اگر نمی توانید بگذارید تا دیگران کار کنند. به شما هم می گویند مسئول؟!» مرد سیستانی آن چنان مسلسل وار مطالب را گفت و رفت که دیگر جای هیچ سوالی باقی نگذاشت! از آخرین توفان شدید در سیستان حدود شش روز می گذرد اما این اولین توفان نبود و آخرین هم نخواهد بود. حال باید منتظر ماند و دید که مسئولان چه پاسخی برای این مردم خواهند داشت.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
«کسانی که به نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی اعتقادی ندارند، تعریف درستی از انسان و ماهیت او ارائه نمیکنند. آنها ارزش حقیقی انسان را نمیشناسند.» این جملات، بخشی از پاسخهایی است که حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت، استاد حوزه علمیه و مدیر مدارس علمیه حضرت مهدی(عج) به پرسشهای خراسان درباره ضرورت نظارت بر عرصه فرهنگ و محصولات فرهنگی داده است. استاد نظافت در این گفتوگو با اشاره به وظایف مسئولان در حکومت اسلامی نسبت به سلامت فکری و روحی جامعه، «جریان آزاد اطلاعات» را یک دروغ خواند و تأکید کرد:«حتی در کشورهایی که مدعی آزادی مطلق در جامعه هستند، همهجا خطوط قرمز وجود دارد که اگر کسی بخواهد از این خطوط قرمز بگذرد یا آنها را مخدوش کند، محدودش میکنند. حتی کسانی هم که طرفدار این فکر هستند، حاضر نمیشوند محیط خانوادگی آنها محل جریان هر نوع اطلاعاتی باشد.» آنچه در پی میآید، بخش نخست این گفتوگوست.
به عنوان نخستین پرسش بفرمایید چرا نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی، ضروری است؟
به نظر من، اهمیت موضوع نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی، به اهمیت انسان و سلامت او باز میگردد. یعنی به همان دلیلی که در ضرورت نظارت بر عرضه محصولات غذایی در جامعه، به دلیل مهم بودن بحث سلامت انسان تردیدی وجود ندارد، نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی نیز ضروری است؛ نظارتی که به مراتب مهمتر و حساستر از نظارت بر عرضه محصولات غذایی است. بر اساس آموزههای اسلامی، ما اعتقاد داریم که خلقت انسان، ترکیبی است و انسان از روح و جسم تشکیل شده است. خدای متعال در قرآن میفرماید: «فی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ؛ [خداوند] به هر صورتی که خواست، تو را ترکیب کرد.»(انفطار-8) اگر جسم انسان و سلامت آن مهم است، به طریق اولی، سلامت روح انسان مهمتر و حساستر خواهد بود. جسم انسان پس از مدتی عوض میشود. برخی دانشمندان میگویند که تقریباً هر 8 سال یکبار، ماهیت جسمانی انسان تغییر کلی میکند، یعنی جسم کنونی شما، همان جسم 8 سال پیش نیست. آن «منِ» ثابتی که حقیقت انسان وابسته به اوست، روح است. از سوی دیگر، بسیاری از مسائلی که برای جسم مطرح است، در مورد روح هم مصداق پیدا میکند. همانطور که جسم سالم و مریض و تمیز و کثیف داریم، روح سالم و مریض و تمیز و کثیف هم داریم. همان طور که جسم ما به مراقبت و نظارت نیاز دارد، روح مانیز نیازمند مراقبت و نظارت است. بنابراین، تردیدی نیست که باید بر فرهنگ و محصولات فرهنگی که بر روح و فکر انسانها تأثیر انکارناپذیری دارند، نظارت مؤثری اعمال شود. کسانی که به نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی اعتقادی ندارند، تعریف درستی از انسان و ماهیت او ارائه نمیکنند. آنها ارزش حقیقی انسان را نمیشناسند. این افراد، اهل دنیا هستند. امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای از نهجالبلاغه که در آن تفاوت میان اولیای خدا و دنیاطلبان را توضیح میدهند، میفرمایند:«یَرَونَ أهلَ الدنیا یُعْظِمُونَ مَوتَ أجسادهِم، و هُم أشَدُّ إعظاما لِمَوتِ قُلوب أحیائهِم»(خطبه 230) اهل دنیا برای مرگ جسم، عظمت قائلند، در حالی که اولیای خدا، بیش از آنکه برای مرگ جسم عظمت قائل باشند، برای مرگ دل عظمت قائلند. به نظر من، افرادی که گمان میکنند نظارت بر عرصه فرهنگ نباید اعمال شود و ظاهراً مدعی طرفداری از انسان و آزادی اویند، در واقع به انسان توهین میکنند و بُعد اصلی وجود او را نادیده میگیرند. نادیده گرفتن روح انسان، ساقط کردن او و پایین آوردنش تا حد حیوانات است. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند:«أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب»(حکمت 388)؛ آگاه باشید که فقر، بلا و گرفتاری است، بدتر از فقر، بیماری جسمی و بدتر از بیماری جسمی، مرض قلب است؛ بیماری روحی است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم، این است که ما باید هر چیز را با غایتش بسنجیم. اصلاً یکی از علامتهای انسان عاقل این است که همیشه هر چیزی را با غایتش، با نتیجهاش، میسنجد. یعنی واقعاً فکر کنیم که ولنگاری فرهنگی، چه عواقبی در پی دارد و نتیجه نظارت عاقلانه چیست؟ طی 20 سال گذشته، شاهد افزایش تدریجی ولنگاری فرهنگی در جامعه بودهایم. نتیجه این روند چیست؟ واقعاً آن طور که برخی گمان میکنند، دنیای ما آباد شده است؟! میبینید که این ولنگاری دنیای ما را هم آباد نکرده است. بیایید در نتایج حاصل از ولنگاری فرهنگی تدبّر کنیم. وقتی به واسطه ولنگاری فرهنگی، جامعه ما هویت خود را از دست بدهد؛ وقتی احساس کرامت و شخصیت در آحاد جامعه نابود شود و فرهنگ که سرمایه ملی ماست، تخریب شود، حاصلش چه خواهد بود؟ وقتی اجازه دادند کتابی منتشر شود که یأس را ترویج کند و به هویت افراد آسیب بزند، باید انتظار به وجود آمدن چه شرایطی را در جامعه داشته باشیم؟ این روزها، در برخی جاها مُد شده است که جشن طلاق برگزار میکنند! با ابزار قدرتمند هنر و رسانه مفاهیمی را ترویج میکنند که هادم بنیان خانواده است. آیا اینها به صلاح جامعه ماست؟
برخی گمان میکنند که نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی، مانع «جریان آزاد اطلاعات» در جامعه میشود. این افراد به همین دلیل، با این گونه نظارت مخالفت میکنند. آیا میتوان استدلال آنها را پذیرفت؟ مسئولان جامعه اسلامی در برابر چنین استدلالهایی، باید چه رویکردی را اتخاذ کنند؟
موضوع «جریان آزاد اطلاعات»، حرف ظاهراً زیبایی است و شاید بتواند برخی را فریب دهد؛ اما واقعیت آن، دروغی بیش نیست. هیچ جای دنیا جریان آزاد اطلاعات نداریم، حتی در کشورهایی که مدعی آزادی مطلق در جامعه هستند. همهجا خطوط قرمز وجود دارد که اگر کسی بخواهد از این خطوط قرمز بگذرد یا آنها را مخدوش کند، محدودش میکنند. حتی کسانی هم که طرفدار این فکر هستند، حاضر نمیشوند محیط خانوادگی آنها محل جریان هر نوع اطلاعاتی باشد. موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنم، غفلت از نقش تخریبی شیاطین است. شیاطین جن و انس در پی گمراه کردن انسانها هستند؛ چگونه؟ در صحیفه سجادیه میخوانیم که شیطان از دو راه سعی می کند انسان را فریب دهد: «یَتَعَرَّضُ لَنا بالشَّهَواتِ وَ یَنْصِبُ لَنا بالشُّبُهاتِ»(دعای 25) شهوتها و شبههها دو راهکار عمده شیاطین برای نابود کردن انسانهاست. شهوت، روان انسان را نشانه میگیرد و شبهه، اعتقاد و فکر او را. اگر دقت کنید، آنچه این روزها در برخی شبکههای ماهوارهای مبنای برنامهسازی است، همین است. تحت لوای جریان آزاد اطلاعات، روح و فکر انسانها را تخریب میکنند و دنیا و آخرت مردم را از بین میبرند. از سوی دیگر، اگر مسئولی به این موضوع بیتوجه یا اصلاً قائل به عدم ضرورت نظارت بر این عرصه باشد، به مسئولیتش، به عنوان یک مدیر در جامعه اسلامی واقف نیست. مسئولیت مدیران جامعه اسلامی تنها به تهیه آب، نان و مسائل جسمانی مردم خلاصه نمیشود. مدیر و مسئول در یک جامعه اسلامی، باید همانطور که به فکر جسم و امنیت مردم است، به فکر روح و آخرت آنها هم باشد.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 34 نهجالبلاغه، به این موضوع اشاره میکنند و در تبیین حقی که مردم بر گردن حاکم دارند، میفرمایند:«فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا»؛ حق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم، مراقب بیتالمال شما باشم، معلم شما باشم تا نادان نمانید و شما را ادب کنم تا علم واقعی را فراگیرید. امام(ع) این را وظیفه حاکم میداند. روز قیامت، مردم یقه حاکم را میگیرند و از او بازخواست میکنند که چرا به فکر علم، فرهنگ و تربیت ما نبودی؟ این جزو وظایف مسئولان ماست و گرنه ما با سایر کشورها چه فرقی داریم؟ در تمام کشورها، مسئولان دستکم مدعی هستند که آب، نان و امنیت مردم را تأمین میکنند و در پی آباد کردن دنیای آنها هستند. مسئولان کشور اسلامی باید هم دنیای مردم را تأمین کنند و هم آخرتشان را. دعای مسئولان ما باید این باشد که «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»(بقره-201)؛ رویکرد تمام مسئولان ما در تصمیمگیریها و برنامهریزیها باید تحقق این دعای قرآنی باشد.
در ابتدای نامه 53 نهجالبلاغه که فرمان امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر است، یکی از وظایفی که امام(ع) برای فرماندارشان تعریف میکنند، این است که او باید در پی استصلاح مردم باشد:«اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا»؛ حضرت میفرمایند که ای مالک! تو باید در فکر صالح شدن مردم مصر باشی.
بنابراین، یک مسئول در حکومت اسلامی نمیتواند بگوید که این مسائل به من مربوط نیست یا اهمیتی ندارد. او نمیتواند بگوید این فقط مسئولیت حوزههای علمیه و نخبگان جامعه است. وظیفه مسئولان است که هم خود وارد عرصه نظارت، به شکل مؤثر، بشوند و هم از حوزهها و نخبهها راهکار و کمک بخواهند. مسئولانی که اینگونه نباشند، به تعبیر امیرالمؤمنین(ع)، محبوب خدا نیستند. امام(ع) در خطبه 87 نهجالبلاغه، مشخصات محبوبترین بندگان خدا را تشریح میکنند و ضمن آن میفرمایند:«صَارَ مِنْ مَفَاتِیحِ أَبْوَاب الْهُدَی وَ مَغَالِیقِ أَبْوَاب الرَّدَی»؛ محبوبترین افراد نزد خداوند، کسانی هستند که کلید دروازه هدایت میشوند و در گمراهی و سقوط را قفل میکنند. پس، ما نباید در جهنم را به روی مردم باز کنیم. مسئولیت ما این است که بهشت رفتن را آسان کنیم؛ یعنی زمینه بهشتی شدن مردم را به وجود بیاوریم و صد البته، زمینه انتخاب آگاهانه را هم فراهم کنیم. یکی از صفات مهم امامان(ع)، این است که «عَیشُ العِلمِ و مَوتُ الجَهلِ» هستند؛ یعنی مایه زنده بودن علم و آگاهیاند و مرگ جهل و نادانی را رقم میزنند. بنابراین، مسئولان جامعه اسلامی باید بکوشند تا پیش از هر چیز، زمینه آگاهی و علم مردم را فراهم کنند و مانع از ضلال و گمراهی مردم شوند. لذا، از کسانی که گمان میکنند لازم نیست بر عرصه فرهنگ نظارتی شود، باید پرسید که آیا شما از اضلال متنفرید یانه؟ آیا شما دوست دارید سبب گمراهی دیگران شوید؟ بدیهی است که بسیاری از ما حاضر نیستیم در اضلال دیگران نقشی داشتهباشیم. این را هم بدانید، کسی که از اضلال متنفر باشد، به طریق اولی، از ضلال و عامل آن هم متنفر است و برعکس، کسی که از اضلال دیگران متنفر نیست، از ضلال نیز گریزان نخواهد بود. پس باید در کلامی که به زبان میآوریم و روشی که بر میگزینیم، بیش از اینها تدبّر کنیم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
موضوع سقف سنی استخدام در مناصب و خدمات دولتی مورد سوال یکی از کاربران سرویس مشکلات مردم است. سازمانها و وزارتخانه ها در این باره رویه یکسانی ندارند.به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،برای پاسخ به این سوال چند نکته را باید مورد توجه قرار داد. اول اینکه در ماده 42 قانون مدیریت خدمات کشوری، شرط اول عمومی استخدام در دستگاه های اجرایی، شرط سنی تعیین شده است. در بند الف این ماده آمده است: (شرط عمومی استخدام) داشتن حداقل سن بیست سال تمام و حداکثر چهل سال برای استخدام رسمی و برای متخصصین با مدرک تحصیلی دکترا چهل و پنج سال است.با وجود صراحت قانونی، در دفترچه آزمون متمرکز و فراگیر دستگاه های دولتی شرایط سنی متقاضیان به شکل های مختلفی نوشته شده که به ساختار سازمانی و نیاز دستگاه ها به نیروی انسانی مربوط می شود.
همچنین برای تصدی مشاغل قضاوت نیز قوه قضاییه حداکثر سن داوطلبان را 40 سال اعلام کرده است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
در روز های آرام بازار، بسیاری از ما ترجیح می دهیم تا پول های خود را در بانک نگه داریم. ما ترجیح می دهیم که در بانک سرمایه گذاری کنیم تا از سود های 15 درصد مطمئن بهره مند شویم اما افرادی که در بانک سرمایه گذاری می کنند، به دلیل اتفاقات سال های 90 و 91 بازار ارز، یک ترس پنهان دارند: «ممکن است کالا ها به یک باره گران شوند، ارزش پول بسیار کم می شود.» این موضوع سبب شده، برخی از سرمایه گذاران از نگه داشتن پول خود در بانک خودداری کنند و به سمت ارز های خارجی مثل دلار و یورو یا طلا متمایل شوند. این اتفاق در روز هایی که ثبات بر بازار ارز حکفرماست، باز هم دیده می شود. مخصوصا حالا که نرخ سود بانکی هم پایین آمده است اما برای کسانی که از کاهش ارزش پول می ترسند و قصد دارند دلار را با نیت سرمایه گذاری نگه داری کنند، راه های بهتری نیز وجود دارد. یکی از این راه ها حساب های ارزی بانک هاست. اکثر بانک های کشور این امکان را ایجاد کرده اند تا شما بتوانید به صورت ارزی (دلار، یورو و...) سپرده گذاری و سود دریافت کنید. البته سود این سپرده ها کمتر از سود سپرده های ریالی است اما لااقل مطمئن هستید که ارزش پول شما کم نمی شود. چون دلار داده اید و دلار دریافت می کنید.
کف سپرده سرمایه گذاری ارزی؛ 1000 دلار
اگر شما هم به حساب ارزی علاقه مند شدید، لازم است بدانید برای این که بتوانید حساب سرمایه گذاری ارزی افتتاح کنید باید حداقل 1000 دلار داشته باشید. یعنی حداقل سرمایه لازم برای این نوع حساب 3 میلیون و 500 هزار تومان است. البته این در مورد حساب هایی است که به دلار افتتاح می شود. شما می توانید حساب خود را به ارز های دیگر نظیر یورو، پوندو یوان نیز افتتاح کنید. بانک ها حداقل های مختلفی برای این نوع حساب ها در نظر می گیرند، اما معمولا باید معادل 1000 دلار باشد. باید توجه کنید که اگر مانده حساب از کف سپرده کمتر شود، به شما سودی تعلق نمی گیرد. پس اگر قصد دارید، حساب سپرده ارزی باز کنید مراقب باشید که از حداقل عبور نکنید.
البته نباید فراموش کرد که برخی بانک ها برای واریز سود، شما را وادار به افتتاح سپرده جاری یا قرض الحسنه ارزی می کنند که حداقل موجودی آن نیز 100 دلار است اما برخی از بانک ها این محدودیت را در نظر نمی گیرند.
سود های 4 تا 6 درصدی برای حساب های دلاری
سود سپرده های ارزی به شدت پایین تر از سود سپرده های ریالی است. از آنجا که بانک مرکزی دستورالعمل مشخصی برای میزان سود این سپرده ها ندارد، سود این سپرده ها را خود بانک ها تعیین می کنند. یعنی بانک های مختلف نرخ های گوناگونی را اعمال می کنند. نرخ سپرده گذاری یک ساله دلار بین 1.25 درصد تا 6.1 درصد متغیر است اما اکثر بانک ها نرخ 4 تا 6 درصدی برای سپرده یک ساله در نظر گرفته اند.
البته سود این سپرده ها بسته به نوع ارز نیز متفاوت است. سود این نوع حساب ها را می توانید به طرق مختلف دریافت کنید. مثلا قادر هستید به دلار، ریال، سایر ارز ها یا حتی حواله ارز دریافت نمایید.
حساب و کتاب سپرده های ارزی
حالا که با حساب سپرده ارزی آشنا شدیم، لازم است بررسی کنیم که این حساب ها به صرفه هستند یا خیر. در درجه اول باید بدانیم که سود ناشی از سپرده های ارزی از دو محل حاصل می شود: اول، سود ناشی از نرخ سود این سپرده ها و دوم، سود ناشی از افزایش نرخ ارز. یعنی علاوه بر این که سالانه 5 درصد سود به شما تعلق می گیرد، شما می توانید از افزایش نرخ ارز نیز بهره مند شوید. این اتفاقی است که در مورد نرخ سود سپرده های ریالی رخ نمی دهد. فرض کنید شما 1000دلار (با نرخ هر دلار 3500 تومان، معادل 3 میلیون و 500 هزار تومان) پول دارید و قصد دارید آن را به مدت یک سال در حساب سپرده دلاری با سود سالانه 5 درصد سرمایه گذاری کنید. در این حالت در پایان سال سودی که به شما تعلق می گیرد، 50 دلار است. یعنی سپرده شما به 1050دلار افزایش پیدا می کند. در آخر سال که شما این سود را دریافت می کنید، احتمالا نرخ دلار دستخوش تغییر شده است. جدول زیر عایدی شما به ازای نرخ های مختلف دلار را نمایش می دهد.از جدول زیر این گونه برمی آید که اگر نرخ دلار در سال آینده به بیش از 3833 تومان برسد، سرمایه گذاری در حساب سپرده دلار منطقی به نظر می رسد. چرا که عایدی شما از حساب سپرده ریالی بیشتر می شود. یعنی اگر دلار در 12 ماه آینده بیش از 333 تومان افزایش یابد، می توان امید داشت که عایدی سپرده ارزی بیش از سپرده ریالی باشد. در غیر اینصورت، سپرده گذاری در این حساب ها تنها یک فایده دارد و آن اطمینان خاطر از ریسک کاهش ارزش ریال است.
پیش بینی ها از نرخ دلار چه می گوید؟
اگرچه پیش بینی نرخ دلار بسیار دشوار است و تحت تاثیر عوامل متعددی است اما بد نیست که مروری بر برخی از آن ها بیندازیم. نشریه تجارت فردا درباره نرخ دلار می نویسد:«فشار های افزایشی در بازار ارز می توانند بر دیگر نیرو ها غلبه کنند و به افزایش نرخ ارز منجر شوند. البته این افزایش به صورت روند صعودی و ملایم خواهد بود» تلاش دولت برای یکسان سازی نرخ ارز تا پایان سال دیگر عاملی است که می تواند بازار را تحت تاثیر قرار دهد.یک کارشناس بازار آتی، به اقتصادنیوز گفته است:«نرخ دلار امسال به مرز 4 هزار تومان می رسد». خدیوی پیش بینی کرده است:«با توجه به میزان تفاوت نرخ تورم آمریکا و ایران پیش بینی می شود دلار در حدود 10 درصد افزایش نرخ را به ثبت خواهد رساند» با این حال، این پیش بینی خیلی زیاد به نظر می رسد و بعید است که نرخ به این میزان برسد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.