نسلکشیهای سازمانیافته رژیم صهیونیستی
با اعلام موجودیت رژیم جعلی اسرائیل، روند قتلعام، کشتار و آواره کردن فلسطینیان افزایش یافت. طی چند دهه بعد، مسلمانان و مسیحیان ساکن اراضی اشغالی با حملات متعددی که هدف آنها حذف فیزیکی ساکنان بومی فلسطین بود روبهرو شدند. صهیونیستها برخی مناطق مورد تهاجم مانند روستای «طنطوره» را با قتلعام ساکنان و تخریب کامل خانههای آنها، برای همیشه از صفحه روزگار محو کردند
نویسنده : جواد نوائیان رودسری
تابستان سال 1948 - مردم اطراف روستای طنطوره با شنیدن خبر قتل عام ساکنان این روستا به سمت جنوب می گریزند
30 کیلومتری جنوب غربی حیفا، جایی در حاشیه دریای مدیترانه؛ مکانی که تا سال 1948م / 1327ش، روستایی به نام «طنطوره» قرار داشت، اما حالی دیگر چنین مکانی روی نقشه وجود ندارد. طنطوره بهعنوان بازمانده تمدن دیرپای فینیقی، بهشت باستانشناسان بود. در بخشهای عمیق ساحل آن، آثاری از کشتیهای قدیمی فینیقی و رومی یافتهبودند. روستا بر فراز یک تپه آهکی واقع شدهبود و آب آن، از طریق یک چاه مرکزی در قسمت شرقی دهکده تأمین میشد. در طنطوره، همه چیز برای زندگی فراهم بود، اما در شب 22 می سال 1948، درست هشت روز بعد از اعلام موجودیت رژیم جعلی اسرائیل، سرنوشت طنطوره به طرز وحشتناکی تغییر کرد و تومار حیات این روستای باستانی، در هم پیچیده شد. مدتی بعد، شهرک «زیخرون یاکوُوْ» که توسط لرد روچیلد و به یاد پدرش تأسیس شدهبود، اختیار همه امکانات طنطوره را به دست گرفت و بهتدریج، تبدیل به شهر بزرگ «زیخرون» شد. امروزه، برخلاف 1400 سالِ پیش از شب 22 ماه می 1948، دیگر هیچ مسلمانی در طنطوره زندگی نمیکند؛ اما برای آنها چه اتفاقی افتاد و دلیل محو شدن این دهکده تاریخی چه بود؟ این راز تا چند دهه بعد، برملا نشد و زمانی همه از آن با خبر شدند که در سال 2022م، فیلمی مستند با نام «طنطوره» در معرض نمایش عمومی قرار گرفت.
پاکسازی نژادی سازمانیافته
ساعت 22 شب 22 می سال 1948، دهها قایق راکتانداز اسرائیلی، طنطوره را از سمت دریا هدف قرار دادند. دلیل آنها چه بود؟ هیچ! مگر صهیونیستها برای قتلعام دیریاسین که حدود 2 ماه قبل اتفاق افتادهبود، به دلیل نیاز داشتند که حالا باید به طنطوره حمله «با دلیل» داشتهباشند؟! قرار بود به قول اعراب، در این منطقه «التطهیر العرقی» صورت بگیرد، همان «Ethnic cleansing» انگلیسیها. ما به آن در زبان فارسی پاکسازی نژادی میگوییم. حمله قایقهای راکتانداز، گام اول بود. طولی نکشید که سربازان رژیم جعلی صهیونیستی به سمت طنطوره حمله کردند. روستاییان با مختصر سلاحهای سبک بازمانده از دوره عثمانی، مشغول دفاع شدند، اما فایدهای نداشت. ساعاتی بعد، سربازان تیپ 33 «اسکندرون» وارد روستا شدند و بلافاصله کشتار، تجاوز و غارت آغاز شد. گزارشها از کشته شدن 250 نفر در حمله و دستگیری تعداد نامعلومی زن، کودک و مرد 17 تا 65 سال خبر میدهد. صهیونیستها، بازماندگان حمله را در یک نقطه جمع کردند. محمد ابوحنا، طفل 12 سالهای که در نقطهای کور مخفی شده و معجزهوار از تیغ سربازان اسرائیلی نجات یافتهبود، سالها بعد خاطراتی تکاندهنده را از آن شب هولناک نقل کرد: «تیراندازی تا صبح طول کشید. مهاجمان همه بازماندگان را در ساحل جمع کردند؛ زن و بچه یک طرف و مردها طرف دیگر. سربازان [صهیونیست] مردان را گروهگروه به فاصلهای دورتر میبردند و بعد از شنیده شدن صدای مسلسلها باز میگشتند و به سراغ گروه بعدی میرفتند. وقتی کارِ مردان تمام شد، کامیونها آمدند و زنان و کودکان را سوار کردند و به سمت فرادیس بردند. دنبالشان رفتم، اما نمیتوانستم خودم را به کامیونها برسانم. دقایقی بعد صدای مسلسلها، از دوردست به گوشم رسید. خودم را به محل صدا رساندم. اجساد زنان و کودکان کنار ریل راهآهن رها شدهبود.» صهیونیستها با افشای موضوع، 4 دهه بعد از ارتکاب جنایت، مدعی شدند که در جریان قتلعام طنطوره، 200 نفر کشته شدهاند، اما آمارها حرف دیگری میزد.
مصیبت کَفَرقاسم
آیا قتل عام طنطوره نخستین قتلعام صهیونیستها در دوران بعد از اعلام موجودیت رژیم اشغالگر قدس و «روز نکبت» بود؟ در این باره نمیتوان دقیق صحبت کرد. بسیاری از اسناد مربوط به این جنایات هرگز منتشر نشدند. آنها نسلکشی و پاکسازی نژادی را به طور مؤثر و به عنوان یک ابزار سازمانی برای بیرون راندن فلسطینیها از سرزمین فلسطین به کار میگرفتند و به دلیل نیاز مبرم به نهادینه شدن چنین رویکردی در میان اتباع رژیم جعلی اسرائیل، از همه ظرفیت تبلیغاتی برای این کار استفاده میکردند. این اقدام، از همه آنها، قاتلان متحرّک ساخت؛ اسرائیلیها، حتی اگر ظاهراً غیرنظامی بودند، در شلیک کردن به فلسطینیها و اعراب درنگ را روا نمیدانستند. نمونه چنین اقدامی را میتوان در قتلعام اهالی روستای «کَفَرقاسم» مشاهده کرد. 29 اکتبر 1956، زمانی که نیروهای رژیم صهیونیستی به بهانه احتمال حمله نیروهای اردنی، در مرز سرزمینهای اشغالی با کرانه باختری مستقر شدهبودند، دستورالعملی از سوی دولت جعلی صادر شد که بر اساس آن، هر عربی که از ساعت 6 عصر به بعد رؤیت میشد، باید بلافاصله هدف قرار میگرفت. این دستورالعمل زمانی ابلاغ شد که بخش عمده مردم منطقه سرِ کار بودند و ساعت بازگشت آنها به منزل، بعد از 6 عصر بود. به علاوه، بسیاری از روستاییان، اصلا اطلاعی از مقررات منع آمد و شد نداشتند. به همین دلیل، اصل دستور، معنایی جز قتلعام گسترده فلسطینیها نداشت. کدخدای روستای کفرقاسم، بعد از اطلاع از این دستورالعمل، با نگرانی از نیروهای رژیم صهیونیستی خواست که بگذارند 400 ساکن روستا که در این ساعت، بیرون از دهکده به سر میبرند، به سلامت بازگردند. صهیونیستها ظاهراً پذیرفتند. اما در همان حال، سرهنگ «یساکار شادمی» فرمانده نیروهای مستقر در منطقه، دستور اکید داد که هر جنبندهای را بعد از آغاز ساعت منع رفت و آمد، به گلوله ببندند. جوخهای به فرماندهی ستوان «گابریل داهان»، مأمور کنترل کفرقاسم شد. ساعتی بعد، صدای تیراندازیهای پیاپی، سکوت حاکم بر روستا را شکست؛ صهیونیستها به مردانی که بعد از کار روزانه، به خانه باز میگشتند، شلیک میکردند و همه را از دم تیغ میگذراندند. زنان و کودکان، سراسیمه بیرون آمدند تا از حال کشتهها باخبر شوند. اما به دستور داهان، آنها نیز به گلوله بسته شدند. طی کمتر از یک ساعت، آمار کشتهها به 49 نفر رسید؛ شیوه جنایت اشغالگران صهیونیست هم به این صورت بود که سربازان رژیم جعلی اسرائیلی، از روستاییانی که دستهدسته یا بهتنهایی از مزارع کشاورزی به سمت خانههای خود باز میگشتند، سؤال میکردند که «آیا اهل کفرقاسم هستید؟» و اگر جواب مثبت بود، همانجا آنها را تیرباران میکردند. در میان کشتهها که همه غیرنظامی بودند، 6 زن و 23 کودک وجود داشت. در واقع بیشتر کشته شدهها، از زنان و کودکان بودند. یکی از کشتهها، جنین هشتماهه زنی فلسطینی بود که همراه مادرش هدف رگبار گلوله قرار گرفت و هنوز به دنیا نیامده، از این دنیا رفت! چنین رفتارهای هیستریکی، کاملاً منشأ نژادپرستانه داشت. شاید به همین دلیل، مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در قطعنامه 3379 خود، در 10 نوامبر 1975، صهیونیسم را در کنار «آپارتاید» حاکم بر آفریقای جنوبی، بهعنوان مظهر و آینه تمامنمای تبعیض نژادی و نژادپرستی معرفی کرد.
تکرار مداوم جنایت
نگاهی به تاریخ سراسر تاریک رژیم جعلی اسرائیل نشان میدهد که صهیونیستها هر جا کم بیاورند، به سراغ غیرنظامیان، مخصوصاً زنان و کودکان میروند. حمله وحشیانه چند روز قبل به بیمارستان المعمدانی در غزه که باعث شهادت حدود هزار نفر شد، یک نمونه شناخته شده، از صدها نمونه فراموش شده است. صهیونیستها در زمان ارتکاب جنایت، هیچ توجهی به ساختارها و قوانین بینالمللی ندارند و از هدف قرار دادن بیمارستان نیز، هراسی به دل راه نمیدهند؛ همانطور که در 18 آوریل 1996، به محوطه تحت کنترل نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در «قانا»، جایی در جنوب لبنان که حدود 800 غیرنظامیِ عمدتاً زن و کودک را در خود جا دادهبود، با بالگردهای توپدار حمله کردند و 106 کودک را به شهادت رساندند. این شیوه به روشهای مختلف در تاریخ رژیم جعلی اسرائیل تکرار شده است و موارد متعددی از آن را میتوان در پیشینه مناطقی مانند جنوب لبنان (کشتار اردوگاه صبرا و شتیلا / 1982)، الخلیل (به گلوله بستن نمازگزاران حرم ابراهیمی / 25 فوریه 1994)، قدس اشغالی (سالهای 1969، 1982، 1990، 1996 و ...)، غزه (سالهای 2008، 2009 تا 2023) و ... ملاحظه کرد. در برخی از این تهاجمها، به گواهی سازمانهای بینالمللی، رژیم صهیونیستی از سلاحهای نامتعارف، مانند بمبهای فسفری استفاده کردهاست.