گفت وگو با « سید احمد موسوی مبلغ» رئیس خبرگزاری اطلس افغانستان
تعداد بازدید : 46
پازل پیچیده بازیگران قدرت در افغانستان
متاسفانه زیرساخت های حضورداعش در افغانستان فراهم شده است
رحیم پور-«دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا ۱۶ مرداد راهبرد جدید این کشور را برای افغانستان اعلام کرد که این راهبرد علاوه بر افغانستان کشورهای دیگری نظیر هند و پاکستان را نیز در برمی گرفت و در واقع به نحوی تهدیدی برای پاکستان و ترغیبی برای هند در زمینه ایفای نقش موثرتر در ایجاد صلح و ثبات در افغانستان بود.این راهبرد جدید با واکنش های مختلفی در داخل و خارج از افغانستان نیز رو به رو شد، همچنین چالش دیگری که افغانستان با آن دست به گریبان است، ابهام در تداوم حیات سیاسی حکومت وحدت ملی وحضور داعش و مواضع طالبان در قبال اقدامات این گروه است.در این باره گفت وگویی با «سیداحمدموسوی مبلغ » رئیس خبرگزاری اطلس افغانستان و کارشناس مسائل شبه قاره انجام داده ایم که در ادامه از نظر می گذرد:
* تشکیل دولت وحدت ملی در افغانستان، نظرات مختلف تحلیل گران مسائل بینالملل را در پی داشته است؛ عدهای آن را گامی مثبت در مسیر بلندمدت تحقق دموکراسی ارزیابی میکنند و عدهای دیگر این دولت را دارای ثبات چندانی نمیدانند. اکنون وضعیت دولت وحدت ملی و همچنین اوضاع امنیتی افغانستان را چگونه ارزیابی می کنید؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید ترسیم کلی از حضور خارجی ها در افغانستان داشته باشیم .ما که می گوییم خارجی، از کشورهای آمریکا وانگلیس وفرانسه بگیرید تا آلمان، پاکستان وهند وحتی جمهوری اسلامی ایران را شامل می شود.البته بدیهی است نوع سیاست هایی که این کشور ها دنبال می کنند با هم متفاوت است و گاه این مداخلات جنبه کاستن از تنش و بحران در منطقه را دارد و اگر تفاوت هایی بین جناح های مختلف حکومت در افغانستان وجود دارد، در اصل ارتباط ومتکی بودن به کشورهای خارجی نیست بلکه در این است که به کدام کشور خارجی باید متکی بود و با آن ارتباط داشت. به طور مثال دکتر عبدا... عبدا... به عنوان رئیس اجراییه حکومت افغانستان از سال های بسیار دور متحد راهبردی ونزدیک ایران وهمسو با هند و در این سال های اخیر تا حدی همسو با روسیه بوده و به تازگی هم چین وارد عرصه افغانستان شده است. ازطرف دیگر تیمی که در مقابل آقای عبدا... قرار دارد یعنی تیم ارگ که شامل رئیس جمهور غنی ونزدیکانش می شود حداقل در این دو دهه اخیر ارتباط بسیار تنگاتنگی با ناتو و آمریکا داشته اند.افزون براین درمیان رجال سیاسی افغانستانی هم مشکلات داخلی متعددی وجود دارد. مثلا دکتر عبد ا... از فارسی زبانان تاجیک وبخش زیادی از هزاره هاپشتیبانی می کند. از سوی دیگر تیم ارگ عمدتا پشتون ها را در افغانستان نمایندگی می کند.تنها مجموعه فارسی زبانی که در کنار رئیس جمهور غنی حضور داشت، مجموعه ژنرال دوستم و ازبک ها بودند که عملا چند ماهی می شود کلید حذف ژنرال دوستم از قدرت زده شده است و خود دوستم هم اکنون در ترکیه در تبعید به سر می برد و عملا ازبک ها از تیم ارگ جدا شده اند وبا اتحادی که با استاد عطا از سران قدرتمند تاجیک با عنوان ائتلاف نجات ایجاد کرده اند، در این جبهه قرار گرفته اند.بخش دیگر قضیه هم اختلافات داخلی بین خود آن هاست.مثلا دکتر عبدا...، صلاح الدین ربانی وعطامحمد نور والی بلخ از نظر حزبی همه در حزب جمعیت اسلامی هستند اما با هم اختلاف نظرهای زیادی دارند. مثلاعطامحمد نور معتقد است که دکتر عبدا... نتوانسته است منافع تاجیک ها را تامین کند وسهم آن ها را از قدرت بدهد. خب دکتر عبدا... به خاطر این که از قافله رقابت های سیاسی عقب نماند هم اکنون به تیم ارگ و اشرف غنی نزدیک تر شده است ورئیس جمهور هم به علت این که آقای محقق معاون رئیس اجراییه در زمره مخالفان قراردارد، اگر دکتر عبدا... در کنار تیم ارگ نباشد، عملا حکومت وحدت ملی ازهم متلاشی وساقط می شود. بنابراین غنی مجبور است برای حفظ توازن توجه بیشتری به عبدا... داشته باشد و سعی کند وی را در کنار خود نگه دارد. از سوی دیگر خارجی ها به طور مشخص آمریکایی ها وانگلیسی ها در عین حال که راجع به مسائل کلی نگرش شان به افغانستان بایکدیگر هم فکر هستند، اختلافات زیادی با یکدیگر دارند. بخشی از این اختلافات به مسائل مالی و اقتصادی برمی گردد. مثلا هلمند به عنوان یکی از معادن غنی اورانیوم در افغانستان سال ها در اختیار انگلیس بوده است.این عامل برای آمریکایی ها وسوسه کننده است که بیایند و موقعیت های مشابه را در اختیار بگیرند. بخشی از اختلافات هم به مسائل سیاسی برمی گردد. این که هر دو کشور تمایل دارند بخش عمده ای از مدیریت نظام حاکم بر افغانستان را همسو با کشورخودشان پیش ببرند. این اتفاق درباره ایران، پاکستان ،هند ،روسیه و چین هم صدق می کند. یعنی این طور نیست که این کشورها بدون تمایل باشند وحضوری در افغانستان نداشته باشند. روس ها مدت زیادی حضور نداشتند اما با توجه به پیروزی های متحدانشان در عراق وسوریه برای روسیه این احساس به وجود آمده است که درافغانستان می تواند حضور پررنگ تری داشته باشد وبهانه اش هم این است که تروریست های شکست خورده در عراق وسوریه اکنون نیاز به مرکز و جغرافیای جدیدی دارند واگر قرار باشد بخشی از آن ها به افغانستان بیایند روسیه خود را ذی حق می داند که از موجودیت خودش در افغانستان دفاع و از خطرات احتمالی علیه خودش پیشگیری کند.
*ترامپ چند روز گذشته راهبرد آمریکا برای افغانستان را اعلام کرد و اسلام آباد را حامی تروریسم خواند و موضع سختی درباره پاکستان گرفت، این موضوع واکنش های مختلفی را چه از طرف اسلام آباد و چه از طرف کشورهای منطقه به دنبال داشت. در این شرایط دولت وحدت ملی افغانستان و به طور مشخص اشرف غنی چه موضعی در این باره اتخاذ خواهند کرد؟
متاسفانه حکومت افغانستان حکومتی است که هم در بخش در آمدهای مالی وتامین هزینه های حکومت وهم در بخش سیاست گذاری های داخلی وخارجی کاملا متکی به خارجی هاست. این طور نیست که ما بتوانیم یک دولت مستقل را در افغانستان تصور بکنیم که این دولت مستقل خودش تصمیم گیرنده واجرا کننده باشد. عوامل بیرونی و قدرت های خارجی به شدت بر سیاست های داخلی وخارجی حکومت افغانستان تاثیر گذار هستند . بنابر این سیاست «اشرف غنی» رئیس جمهوری و «عبدا... عبدا...» رئیس اجرایی دولت وحدت ملی افغانستان چون در راس قدرت قرار دارند، تعیین کننده این امر است و این دو نیز حمایت خود را از راهبرد جدید ترامپ اعلام کردند و این حمایت آن ها نیز به این معناست که امیدوارند سیاست جدید آمریکا سبب تغییر موضع پاکستان شود.به هر حال هزینه های دولت افغانستان را خارجی هامی پردازند. یعنی دولت افغانستان درآمد داخلی برای تامین هزینه هایش ندارد.
*پس هم اکنون مقامات سیاسی افغانستان باید چه مناسباتی را با کشورهای همسایه و نیروهای خارجی تنظیم کنند تا منابع افغانستان در اختیار مردم این کشور قرار گیرد و رو به توسعه گام بردارند؟
عمده درآمد دولت مالیات هایی است که دریافت می کند و اگر قرار بر درآمدزایی باشد، بخش عمده ای از معادن نفتی وفلزی افغانستان قابل استخراج است ولی تا الان هیچ فعالیت چشمگیری برای بهره برداری از معادن افغانستان انجام نشده است.مثلا در منطقه سرپل که طالبان حمله کرد و حادثه میرزا اولنگ اتفاق افتاد،نفتی که دارد استخراج می شود با پالایشگاه های خصوصی وخانگی تصفیه می شود و به چرخه بازار میآید. این طور نیست که دولت سرمایه گذاری کرده باشد یا مثلا در شمال غرب افغانستان چاه هایی از قدیم حفاری شده است که دوسال پیش یک شرکت چینی قراردادی برای استخراج نفت از این منطقه منعقد کرد اما عملا تاکنون کار ملموسی آن جا اتفاق نیفتاده است. این که چرا منابع مالی افغانستان تقویت نمی شود، یک سوال جدی است. چرا خارجی ها برای این که هزینه های خودشان را کم بکنند به دولت افغانستان کمک نمی کنند که به درآمدزایی برسد؟براساس آمارها افغانستان دومین معدن بزرگ آهن جهان را دارد. یعنی اگرصنایع آهن و وفولاد در افغانستان راه اندازی شود، می تواند به یک صنعت بسیار پول ساز تبدیل شود. ظاهرا بخشی از با ارزش ترین سنگ های قیمتی در افغانستان وجود دارد.براساس برآوردی که چهار ماه پیش وزارت معادن افغانستان اعلام کرد ارزش معادن افغانستان میلیاردها دلار تخمین زده شده است که البته کاملا به صورت خام مانده و هنوز اقداماتی برای استخراج صورت نگرفته است. علاوه بر این باید گفت، افغانستان بهترین کشمش دنیا ، پوست حیوانی و چرم دنیا را داشته اما همه این ها از بین رفته است و هیچ کدام قابل عرضه نیست در صورتی که همه این ها می تواند منابع مالی قابل توجهی برای دولت افغانستان باشد .درطول16 سال گذشته میلیاردها دلار پول به افغانستان آورده شده اما حکومت افغانستان هیچ گاه به منابع مالی دایمی دست پیدا نکرده است که بتواند خود اتکا باشد.پس این سوال جدی ماست که خارجی ها با صرف این همه بودجه، در افغانستان چه کارهایی کرده اند؟تنها پاسخ این است که هزینه هایی که صورت گرفته با این هدف بوده است که دولت افغانستان نتواند دولتی مستقل ومتکی به نفس باشد.بنابراین طبیعی است که هر حکومتی در افغانستان باشد، مجبور است که با خارجی ها تعامل کند و هر دستوری را که از ناحیه آن ها دیکته می شود، بپذیرد تا بتواند همین وضعیت نیم بند فعلی را حفظ بکند که در نتیجه آن این حکومت و امنیت نسبی وشکل ظاهری دموکراسی به وجود آمده است. اما تصور من برخلاف آن است. یعنی این آمریکایی ها هستند که مجبورند تعامل فعلی شان را با حکومت افغانستان حفظ بکنند. به نظر من روشی که حامد کرزی در سال های آخر خود پیش گرفت روش کاملا درستی بود. کرزی حاضر نشد آن معاهده امنیتی را با آمریکا امضا بکند و استدلالی که احتمالا در ذهن آقای کرزی بوده این است که ما این معاهده را چه امضا بکنیم وچه نکنیم، آمریکا مجبور است در افغانستان بماند و وضعیت فعلی را حفظ بکند.بنابراین چرا ماباید به آمریکا تعهد بدهیم که مثلا 10 پایگاه دایمی نظامی در افغانستان داشته باشد.حال اگر ما این تعهد را بدهیم آمریکا با یک پوشش قانونی در افغانستان خواهد ماند اما اگر این تعهد را ندهیم آمریکا به عنوان یک نیروی متجاوز خواهد بود که هرزمان مردم بخواهند می توانند علیه او اعتراض کنند. اکنون نیز حکومت افغانستان می تواند از این اجبار آمریکا برای حفظ منافعش در این کشور در زمینه حفظ منافع ملی افغانستان استفاده کند که متاسفانه این کار راانجام نمی دهد.
*با توجه به ارتباط نزدیکی که پاکستان با طالبان دارد، آیا امکان متحد شدن این دو علیه آمریکا در افغانستان وجود دارد؟نقش چین وهند در معادلات افغانستان چگونه است؟
طالبان همیشه متهم بوده که ارتباطش با پاکستان عمیق و راهبرد ی وعملا نماینده پاکستان برای تامین منافع این کشور است. بنابراین هند برای این که بتواند به پاکستان فشار بیاورد، همیشه با جریانی کار کرده که مخالف طالبان بوده است، مثلا همکاری گسترده با حکومت کابل. اکنون نیز پدیده داعش در افغانستان به وجود آمده که بازهم انگشت اتهام پشتیبانی از این گروه تروریستی به سمت پاکستان است. بنابراین این که از طالبان به عنوان یک ابزار پیشگیری در مقابل داعش استفاده شود، سیاستی است که هند یا حتی روسیه وایران می توانند جلو ببرند. افزون بر این بین طالبان وپاکستان هم اختلافات گسترده ای به وجود آمده است. اولا ساختار تشکیلاتی و سازمانی طالبان که در اواخر دهه نود میلادی وجود داشت و طالبان را به یک مجموعه منسجم ومنظم تحت پرچم یک رهبر واحد به نام ملاعمر تبدیل کرده بود، از هم پاشیده است. طالبان به مجموعه های مختلفی تقسیم شده است که این مجموعه های مختلف تفاوت های مبنایی و ایدئولوژیکی هم با یکدیگر دارند و اساس این تفاوت های مبنایی باعث شده است در یارگیری های خارجی متفاوت از هم عمل کنند. برخی گزارش ها حاکی از آن است که ایران نیز بابخشی از طالبان ارتباط دارد. روسیه وهند این را تایید می کنند که با بخشی از طالبان ارتباط دارند. چین میزبانی نشست های صلح با طالبان را عهده دار می شود. این ها نشانگر این است که طالبان تغییر رویه داده است و دیگر فضای بسته گذشته را ندارد و نسل جدیدی آمده اند که شاید قابل تحمل تر باشند.ازسوی دیگر آمریکا هم بدش نمی آید که طالبان قدرت چند تکه ای باشد ونتواند به حکومت مرکزی فشار چندانی وارد کند واز سوی دیگر همیشه توانایی ضربه زدن به حکومت مرکزی را داشته باشد که این فضای ناامنی در افغانستان ادامه پیدا کند. به طور دایم منابع مطلع گزارش می دهند که مهمات ونیروی انسانی در مناطقی که داعش یا طالبان در آن جا حضور دارند هلی برد می شود. در حالی که در فضای افغانستان کوچک ترین پرنده ای که پر می زند با امکانات فوق پیشرفته راداری آمریکا قابل رصد است،آیا این هلی برد ها بدون مجوز آمریکایی ها امکان پذیر است که اتفاق بیفتد؟ اصلا امکان پذیر نیست. هواپیمای حامل ژنرال دوستم بنادارد از ترکیه وارد افغانستان شود اما نیروهای خارجی مانعش می شوند یعنی این قدر اطلاعات آمریکایی ها دقیق است که می دانند در هواپیما چه افرادی حضور دارند و مانع فرودش می شوند. اما از هلی بردی که وارد مناطق اشغالی طالبان و داعش می شود، بی خبر می مانند؟ این نشان دهنده این است که آمریکا هم بدش نمی آید که فضای ناامنی بر افغانستان ادامه پیدا کند. در واقع اکنون آمریکا با مدیریت بحران نوعی توازن قوا میان طالبان و نیروهای امنیتی در افغانستان برقرار کرده است. بنابراین راهبردی که ترامپ در افغانستان اعلام کرده است، راهبرد موفقی نخواهد بود. شش محور عمده در این راهبرد وجود دارد. تعبیر من این است که ترامپ تنها به خاطر این که برنامه ای اعلام شده باشد، این راهبرد را مطرح کرد وگرنه در سیاست ها وبرنامه های آمریکا در افغانستان تغییر عمده ای اتفاق نخواهد افتاد. یعنی همین روال ادامه پیدا می کند. باید گفت که هر مقدار که نیروهای آمریکایی درافغانستان افزایش یابند برای مبارزه با نیروهای تروریستی نیست بلکه تصورمن این است که این نیروها برای مهار فعالیت های روسیه، هند، ایران وچین به افغانستان خواهند آمد نه مبارزه باتروریسم. اساسا بنا نیست با هراس افکنی مبارزه بشود. در سال های اولی که آمریکا به افغانستان حمله کرد، با توجه به این که از خلیج فارس تا قندوز در افغانستان چند هزار کیلومتر راه است و از آن جا موشک با خطای بسیار کم چند متری به پایگاه های طالبان شلیک می کرد در عرض چند روز می توانست طالبان را در افغانستان از پای در آورد که این کار را نکرد. آیا آمریکا این توان را ندارد که پایگاه های داعش و طالبان را در افغانستان بزند؟ تصمیمی برای مبارزه با تروریست ها ندارند و حتی اگر به جای چهار هزار و 500 نیرو 10 هزار نیرو هم اضافه شود، این ناامنی ها ادامه پیدا خواهد کرد.
*از سوی دیگر،داعش نیز در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که برای تشکیل ولایت خوراسان خود (ISIS-K) به افغانستان و پاکستان نیرو میفرستد و از آن زمان حملههای متعددی را در این مناطق صورت داده و کشتههای زیادی بر جای گذاشته است. در یک سال گذشته حضور ، نفوذ و وضعیت داعش در افغانستان چگونه بوده است؟
بدنه مردم واهل سنت افغانستان معتدل هستند و به افراط گرایی علاقه مند نیستند وخوشبختانه با همه اختلافات شدید مذهبی که در کشورهای اسلامی مانند پاکستان وعراق وجود د ارد در افغانستان در طول 40 سال گذشته جنگ ها با محوریت اختلافات مذهبی نبوده است. اما باید گفت که از دوره تسلط طالبان وبعد از سقوط آن ها تاکنون سرمایه گذاری های کلان ومتعددی از سوی کشورهای حامی افراط گرایی در مناطق مختلف افغانستان صورت گرفته است.برای ساخت مساجد در مناطق مختلف، میلیون ها دلار هزینه شده است.این میلیون ها دلار تنها صرف احداث ساختمان نشده است. ساختمان های خیلی شیک ایجاد، سپس در کنار آن یک دارالعلوم تاسیس شده است وسپس استادانی برای این مراکز آموزشی فرستاده شده اند. خب ممکن است که این فعالیت های آموزشی وغالبا مذهبی که در مناطق اهل سنت افغانستان بوده است، به ایجاد تفکرهای افراطی در سراسر افغانستان منجر شده باشد. بله اساسا مردم افغانستان به افراط گرایی گرایش ندارند اما این طور نیست که همه هم اکنون همین طور باشند. بخش زیادی از جوان ها که برای شان سرمایه گذاری سنگینی ازنظر جهت دهی فکری شده است الان به سمت افراط گرایی تمایل پیدا کرده اند. در هرات در همسایگی جمهوری اسلامی ایران سندی منتشر شد که یکی از عوامل کشتار میرزا اولنگ مدتی در دار العلوم هرات حضور داشته و از آن جا به میرزا اولنگ رفته است وبخش عمده ای از جریان های سلفی وافراطی در هرات دارند جولان می دهند.پس این طور نیست که بگوییم سلفی گری وافراط گرایی در افغانستان الان هم هیچ خاستگاهی ندارد.اتفاقا تا الان نشانه ای از این که داعشی ها از سوریه وعراق وارد افغانستان شده باشند،وجود ندارد.بلکه آن چه از حضور داعش در افغانستان گزارش می شود،نیروهایی هستند که از قبل در افغانستان بوده اند.این که نیروهای داعشی بومی هستند، نشان می دهد که زیرساخت های حضور داعش در افغانستان ایجاد شده است. 20 سال کار عمیق فرهنگی وآموزشی صورت گرفته است تا بخش هرچندکمی از مردم به این سمت جذب شوند.اکنون این گروه تروریستی حداقل در پنج ولایت افغانستان، از جمله هلمند، زابل، فراه، لوگر و ننگرهار با تلاش در زمینه تثبیت قلمروهای کوچک برای بسط دادن خود، ظهور پیدا کرده است.